تا عقیده به رسالت صغرای مورد نظر مکتب احمد مفتی زاده وجود دارد امکان هدایت آنها صفر است مگر…

تا عقیده به رسالت صغرای مورد نظر مکتب احمد مفتی زاده وجود دارد امکان هدایت آنها صفر است مگر…

به قلم: شاهو سنه ای

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید : مَنْ رَآنِي في المَنامِ كَمَن رآني في اليَقظَةِ فَإِنَّ الشَيْطَانَ لا يَتَمَثَّلُ بِـي (بخاری ) یعنی: هر کس مرا در خواب بیند پس مرا در بیداری خواهد دید و شیطان به شکل من در نمی آید. 

 این واقعیّت که تا کنون به کرّات کسانی «در خواب» به دیدار رسول الله صلی الله علیه وسلم مشرّف گشته اند و از هدایت و راهنمایی رسول الله صلی الله علیه وسلم بهره مند شده اند؛ غیر قابل تردید است و می دانیم که:

  •  رسول الله صلی الله علیه وسلم به اذن و مشیت الهی به خواب کسی می آید.
  • در خواب به دیدار رسول الله صلی الله علیه وسلم سرفراز شدن توهّمی و تصادفی نیست بلکه یک واقعیت مبارک و دارای حکمت است.

در این صورت میان رسول الله صلی الله علیه وسلم و مومنین دیواری سرد و بی روح وجود ندارد و  الله تعالی به اذن و مشیت خود به رسول الله صلی الله علیه وسلم ماموریت می دهد به خواب کسی برود و وی را نصیحت و راهنمایی می کند.

 مُلا احمد مفتی زاده از ادای مسئولیت و رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدت بیست و سه سال به رسالت کبری یا عام و از واقعیّت مبارکِ مشرّف شدن کسی به دیدار رسول الله صلی الله علیه وسلم در خواب که مأموریت و رسالتی الهی است برای هدایت افرادی؛ به رسالت صغری یا خاص یاد کرده است. چنانکه در نامه ی ۹ مرداد ۶۹ می نویسد: « … و هرگاه حضرت رسول – صلواتُ الله و سلامه علیه و آله – کسی را سرفراز فرمایند؛ با مأموریت و رسالت خاص از طرف پروردگار است … آن حضرت اگر به اذن یا رسالت الهی نسبت به کسی آشنایی و محبّت پیدا کردند از پروردگار برایش درخواست مغفرت و رحمت می کنند زیرا می شود اهل این دنیا از دعای خیر یکدیگر یا اهل  بر زخ بهره گیرند به خلاف عالم ” تقطعت بهم الاسباب ” و ” لا انساب بینهم ” »

تا اینجای مطلب همه ی مسلمین بر آن متفق القول هستند اما زمانی که پیروان مکتب قرآن می گویند که رسول الله صلی الله علیه وسلم  در زندان ایران «در حالت بیداری» نزد مُلا احمد مفتی زاده  آمده و تفکرات مفتی زاده در واقع سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم است، مفتی زاده در جایگاه معصومین قرار می گیرد و سخنانش نیز غیر قابل نقد می شوند؛ چون مثل سایر اهل علم سخنانش اجتهاد یا تاویل نیست که نقدپذیر باشند بلکه عین سخن رسول الله است که در واقع حکم و دستور الله است.

اینجاست که پیروان این تفکر در انحراف آشکاری می افتند و هیچ مسلمان مخالفی را نمی پذیرند؛ البته جالب است بدانید که مُلا احمد مفتی زاده در وصيت نامه اش می گوید: اگر آراء و نظرات من را با کتاب و سنّت برابر بدانيد دچار شرک مي شويد.

احمد مفتی زاده تاکید می کند که یک شورا از اهل علم می تواند دیدگاههای او را بررسی کند و چنانچه مخالف با شریعت بود این دیدگاهها را کنار بزنند؛ اما بسیاری از پیروان او هرگز این مسیر را نمی روند و یکی از جرقه هایی که باعث شد من از این جریان فاصله بگیرم این بود که قرآن و رسول الله صلی الله علیه وسلم و سایر ائمه نزد این مکتبی ها محلی از اعراب ندارند و تنها برداشت گزینشی خودشان از سخنان مُلا احمد است که آنها را سرگرم و به بازی گرفته است و تا این بیماری وجود دارد امکان هدایت آنها وجود ندارد مگر الله اراده اش چیز دیگری باشد.

چند سوال مختصر از عقلای اهل سنت در مورد شیعیان ۱۲ امامی

چند سوال مختصر از عقلای اهل سنت در مورد شیعیان ۱۲ امامی

به قلم: امیرعلی محمدی/ دانشجوی تاریخ

این روزها که تنها شیعیان ۱۲ امامی و شیعیان زیدی به صورت عملی در کنار مردم مظلوم فلسطین ایستاده اند و روزانه در راه دفاع از مجاهدین اهل سنت غزه توسط کفار آمریکائی و انگلیسی و صهیونیستها مورد حمله قرار می گیرند و شهدائی را تقدیم راه جهاد فی سبیل الله می کنند عده ای از منتسبین به اهل سنت در فضای مجازی به جای همراهی با این برادران خود نه تنها دست به بایکوت خبر مجاهدین شیعه می زنند بلکه اگر بتوانند اخباری که در این زمینه نشر می شود را نیز سانسور و حذف می کنند و علاوه بر آن با سر هم کردن مطالبی شبهه انگیز می خواهند چنین نشان دهند که شیعه به اهل سنت خیانت کرده است!

صرفنظر از اینکه این سخنان نشان از چیست؟ و صرفنظر از اینکه اگر غزه دور است اما آمریکا و انگلیس و متحدین آمریکا و صهیونیستها دم دست همه هستند اما عده ای فقط شعار می دهند و… چند سوال از عقلای اهل سنت دارم که امیدوارم در سایت خود به عنوان یک دیدگاه مخالف نشر دهید:

  1. خواجه نصیرالدین طوسی که ۲۶ سال در قلعه های اسماعیلی مذهبها سکونت داشت و سپس به مغولها پیوست یک نفر بود اما چند هزار از اهل سنت در ارتش مغول مسلمین را قتل و عام می کردند؟
  2. آیا جوینی وزیر مغولها شیعه بود یا اهل سنت؟
  3. آیا شیعه دروازه های اصفان و ری را باز کردند که حنفی ها را قتل عام کنند یا شافعی ها بودند؟
  4. آیا شیعه بود که به نهضت فلسطین خیانت کرد و فلسطین را به صهیونیستها فروخت یا عربهای سنی بودند؟
  5. آیا شیعه در حال نابودی لیبی و کشت و کشتار اهل سنت آنجاست؟
  6. آیا شیعه صومالی را نابود کرد؟
  7. آیا شیعه در حال کشت و کشتار اهل سیناء است ؟
  8. آیا هواپیماهای کفار از فرودگاههای شیعیان بغداد را زیر آتش گرفتند و آنهمه جنایت تا کنون آفریده اند یا از قطر و آل سعود؟
  9. چرا در زمان شاه پهلوی که شخصی آمریکائی بود همه ی عرب و سنی ها تابع آن شدند اما پس از انقلاب ۵۷ همه بر علیه ایران شدند؟ مگر شاه هم شیعه نبود؟
  10. حزب الله که تنها یک حزب است را سرزنش می کنید که چرا فلسطین را آزاد نمی کند؟ اما دولتها و حکومتهای عربی چون آل سعود و اردن و مصر و ترکیه و…. که همگی به صورت سری در پی کسب رضایت اسرائیل هستند را سرزنش نمی کنید؟
  11. آیا تشیع است که علماء و رهبران اسلامی را در بنگلادش اعدام می کند؟
  12. آیا شیعه در ازبکستان آنهمه مسلمان را به بدترین شیوه ی ممکن می کشد؟
  13. آیا شیعه در تاجیکستان و ترکمنستان حتی در نماز و روزه و عبادات اهل سنت دخالت می کند؟
  14. آیا شیعه مسلمانان مالی و طوارق را قتل عام کرد؟
  15. آیا اردوغان شیعه است که در جلو ارتش کفر  و به عنوان بخشی از ناتو و متحد با آمریکا و صهیونیستها در حال قتل عام مسلمین است؟
  16. مگر قرضای عالم بزرگ شیعه بود که گفت: جبرئیل و ملائکه با اردوغان هستند؟

انتظر تفکر دارم و بعد انتظار کنار نهادن حسادت و بغض و کینه نابجا و دور ریختن نقشه های دشمنان و به دنبال آن انتظار اتحاد و وحدت اسلامی همه ی مسلمین در برابر دشمن مشترک که هم اکنون آمریکا و انگلیس و صهیونیستها و متحدین و مزدوران محلی آنها هستند را دارم.  

نکاتی از سخنان امروز ۲۷ دی ۱۴۰۲ش سیدعبدالملک الحوثی زیدی مذهب رهبر انصارالله و اتحادیه شافعی ها و زیدی های یمن در مورد مسلمین غزه و موضع خودشان و سایرین در برابر آنها

نکاتی از سخنان امروز ۲۷ دی ۱۴۰۲ش سیدعبدالملک الحوثی زیدی مذهب رهبر انصارالله و اتحادیه شافعی ها و زیدی های یمن در مورد مسلمین غزه و موضع خودشان و سایرین در برابر آنها

  • دنیا مظلومیت مردم فلسطین را مشاهده و به آن اعتراف می کند.
  • تمام طرف هایی که ادعا می کردند نقش آفرین هستند اکنون تنها تماشاچی هستند.
  • برخی از کشورهای اسلامی نسبت به مساله فلسطین کوتاهی کرده اند.
  • رژیم صهیونیستی در زمینه تحقق اهدافش با شکست مواجه شده اما به ریختن خون بی گناهان ادامه می دهد که بر اثر آن تاکنون دهها هزار فلسطینی شهید و مجروح شده اند.
  • آمریکا به خاطر حمایت از رژیم صهیونیستی در سطوح نظامی و سیاسی در جنایات این رژیم علیه مردم فلسطین شریک است.
  • مصلحت امت در حمایت از مردم فلسطین است.
  • آمریکا می کوشد جهان اسلام را با تهدید از ارائه هر نوع کمک به مردم فلسطین بازدارد.
  • دشمن صهیونیستی در صد روز بیش از دو هزار جنایت و قتل عام علیه مردم فلسطین انجام داده است.
  • آن چه که علیه مردم فلسطین انجام می شود، تجاوز ظالمانه، تخریب گسترده و نقض قوانین و موازین است.
  • موضع آمریکا و انگلستان در مقابل جنایات دشمن صهیونیستی بسیار شرم آور است.
  • سازمان ملل متحد، سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب فقط به انتشار بیانیه و محکوم کردن اکتفا کردند.
  • بسیاری از مقامهای آمریکایی همدست صهیونیستها هستند.
  • اعضای دو حزب جمهوری خواه و دمکرات آمریکا با یکدیگر بر سر حمایت از صهیونیسم رقابت می کنند.
  • آمریکا به خاطر کمک آشکار به رژیم صهیونیستی شریک جرم تل آویو است.
  • تعهد آمریکا به حمایت از صهیونیستهای یهودی فراتر از قوانین و موازین است.
  • آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها معتقدند که مردم فلسطین حق دفاع از خود و سرزمینشان را ندارند.
  • بیش از صد روز است که مردم غزه با شجاعت در برابر ماشین جنگی ویرانگر و مرگبار دشمن صهیونیستی می جنگند
  • دغدغه غرب فقط توصیف رزمندگان مقاومت به عنوان تروریست است.
  • رزمندگان قهرمان فلسطین حق دارند که از کودکان، زنان و حقوق مشروعشان دفاع کنند.
  • مردم فلسطین حق دفاع از آرمان عادلانه خود در برابر دشمن صهیونیستی را دارند.
  • آمریکا دفاع از رژیم صهیونیستی و مقابله با فلسطینیان را حق خود می داند.
  • وقتی آمریکا به خود حق می‌دهد از فاصله ۹ هزار کیلومتری به منطقه ما بیاید پس برای چه حق حمایت از مردم فلسطین که بخشی از ما هستند را نداشته باشیم.
  • صهیونیستها نه فقط برای مردم فلسطین بلکه برای تمام امت خطرناک هستند.
  • صهیونیستها دشمن تمام امت هستند.
  • امت امروز بر سر دو راهی انضمام به بلوک آمریکایی صهیونیستی و انضمام به محور مقاومت قرار دارد.
  • باید جهاد کنیم و موضعی قاطع داشته باشیم.
  • یمن به عنوان پرچمدار جهاد در راه خدا در برابر دشمن نقش خود را ایفا می کند.
  • مردم یمن در سخن و عمل از مردم مظلوم فلسطین و رزمندگان آن حمایت کرده اند.
  • موضع نظامی یمن در قبال مردم فلسطین مبتنی بر منطق ایمانی است.
  • ما بر اساس موضع ایمانی مان آماده ایم در راه خداوند متعال شهید شویم.
  • مردم ما بر اساس منطق ایمان شان با دشمنان خدا جنگیده و تاکنون میلیاردها دلار به آنان خسارت وارد کرده اند.
  • خدا را به خاطر نعمت رویارویی مستقیم با آمریکا، اسرائیل و انگلستان شکر می‌کنیم زیرا این سه منبع شر و فساد در زمین هستند.
  • از مردم فلسطین حمایت می کنیم که انواع جنایات علیه آن انجام شده است.
  • ما به وعده الهی که در قرآن کریم به آن اشاره شده است و تحقق آن ایمان داریم.
  • موضع آمریکا ما را نمی ترساند و هیچ تاثیری بر ما ندارد.
  • ما در سنگر مقابله با اشرار، طاغوت، ستمگران و فاسدان هستیم و در این مسیر از یاری خداوند متعال بهره مند هستیم.
  • آمریکا که از جنایات صهیونیستی حمایت می کند دیگران را به تروریسم متهم می کند.
  • اینکه آمریکا ما را چگونه توصیف می کند اهمیتی ندارد.
  • به حمله به کشتی های مرتبط با رژیم صهیونیستی و هدف قرار دادن فلسطین اشغالی تا زمان پایان یافتن تجاوز به غزه و رفع محاصره آن ادامه خواهیم داد.
  • اهالی غزه حق دارند که رفع محاصره خود را بخواهند و گذرگاه آبی و گذرگاه زمینی به طرف مصر داشته باشند.
  • در برابر تجاوز آمریکایی انگلیسی برای حمایت از اسرائیل که هدفش استمرار جنایات اسرائیلی علیه مردم فلسطین است، خواهیم ایستاد.
  • ما آمریکا و انگلستان را جزو کشورهای حامی تروریسم صهیونیستی می دانیم.
  • آمریکا در تلاش است بقیه کشورهای جهان را به مشارکت در تجاوز علیه مردم فلسطین سوق دهد.
  • آمریکا، انگلستان و اسرائیل حاکمیت یمن را نقض کرده و خود را وارد جنگ با آن کرده اند.

سعید رمضان و تأسیس اخوانِ فلسطین

سعید رمضان و تأسیس اخوانِ فلسطین

چند ماه قبل از مرگ شیخ عزالدین قسام، که حماس او را پیشرو خود می‌داند، از ۳ تا ۶ اوت ۱۹۳۵، هیئتی از اخوان‌المسلمین مصر برای اولین بار از فلسطین دیدن کرده بود.

در آن زمان، مسئله فلسطین از قبل برای اخوان المسلمین اهمیت حیاتی داشت. ناسیونالیست های سکولار مصری موضوع فلسطین را اساساً از منظر ژئوپلیتیک می نگریستند، زیرا یک کشور یهودی در فلسطین تهدیدی دائمی برای مصر بود. اما با این حال، بنیانگذار اخوان المسلمین البنا و همکارانش به مسئله فلسطین به عنوان یک موضوع دینی و مذهبی مهم می نگریستند.

فلسطین تنها یکی از مسائل متعددی نبود که اخوان المسلمین در دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به آن علاقه مند شد. این مسئله اساسی مورد توجه البنا بود تا پیروانش را به درک بعد فراملی سوق دهد و جنبشی را که با افق محدود مصری متولد شده بود به یک واقعیت جهانی اسلامی تبدیل کند.

اخوان المسلمین به دلیل اینکه مسئله فلسطین را بر مسئله مصر ارجحیت دادند تعدادی از اعضای مصری خود را از دست دادند. از سوی دیگر، آنها این فرصت را داشتند که به وضوح خود را از ناسیونالیست های سکولار مصری متمایز سازند.به همین خاطر تبليغات به نفع آرمان فلسطين اساس موفقيت بين‌المللی جنبش در سال‌های ۱۹۴۵_۱۹۳۵ را رقم زد.

پس از تأسیس شاخه های سوری و لبنانی در سال ۱۹۳۷، شاخه‌ فلسطینی آن در سال ۱۹۴۵ با تلاش سعید رمضان (۱۹۲۶-۱۹۹۵) ۲۰ ساله، تأسیس شد.

سعید رمضان داماد حسن البنا و از شخصيت‌هاى برجسته و عالى‌رتبه سازمان اخوان‌المسلمين مصر است كه در كنار مرشد خود، در زمينه‌هاى سياسى، فرهنگى، رسانه‌اى و… پيشتاز بود و از نقطه نظر نطق و خطابه، در ميان رهبران اخوان، يگانه و بى‌نظير به شمار مى‌آمد.

وى نخست، مديريت مرکز فرهنگی_ رسانه ای «الشهاب» در غزه را به عهده گرفت و سپس به عنوان سردبير ماهنامه تئوريك «المسلمون» انتخاب شد كه در آن، شخصيت‌هاى برجسته‌اى چون شهيد سيد قطب مقالاتى مى‌نوشتند.

او پس از توطئه عبدالناصر سکولار حاكم بر مصر و قتل عام رهبران اخوان‌المسلمين توسط سکولاریستها، توانست به «سوريه» بگريزد و مجله «المسلمون» را از دمشق منتشر سازد، سپس در كشورهاى مختلف اسلامى و عرب، به فعاليت‌هاى تبليغى خود ادامه داد و سرانجام در «ژنو» استقرار يافت و مؤسسه «مركز اسلامى ژنو» را تأسيس نمود و نشرياتى به زبان‌هاى: عربى، آلمانى، انگليسى و فرانسوى منتشر ساخت.

سعيد رمضان در سفرى به ايران، در دوران شكوفايى نهضت ملى شدن صنعت نفت، به محضر آيت‌الله كاشانى رسيد و تحت تأثير معنويت و صداقت او قرار گرفت و طى نامه سرگشاده‌اى، آرزوها و ايده‌هاى خود را با ايشان در ميان گذاشت.

فعالیت‌های سعید رمضان فوق‌العاده موفق بود: در یک سال، از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۶، او پانزده هزار عضو اخوان‌المسلمین را در فلسطین جمع کرد و در سال ۱۹۴۷، این رقم از بیست هزار نفر فراتر رفت.

▫️اعضای فلسطینی اخوان خط اصیل را آنگونه از حسن البنا و داماد وی دریافته بودند که با هرگونه مواضع سازش پذیر، سخت مخالفت می کردند و هرگونه حل و فصل مسالمت آمیز در خصوص مسئله فلسطین را قاطعانه پس می زدند.

نظر مراجع تقلید شیعه در مورد تصوف و اهل تصوف  و شرکت در مجالس آنها چه هست؟

نظر مراجع تقلید شیعه در مورد تصوف و اهل تصوف  و شرکت در مجالس آنها چه هست؟

به قلم: شیعه علی

ج: قرار بود در ایران فیلمی درباره شمس تبریزی -و ضرورتاً مولوی- ساخته شود. عده‌ای از طلاب حوزه علمیه قم از آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت‌الله نوری همدانی خواستند تا تکلیف شرعی فیلم‌سازی درباره این فرقه را روشن سازند. پاسخ این دو به شرح زیر است:

مکارم شیرازی: «با توجه به اینکه این کار سبب ترویج فرقه ضالّه صوفیه می‌شود، شرعاً جایز نیست و باید از آن خودداری کرد.»

نوری همدانی: «این دونفر نامبرده از اعیان صوفیه می‌باشند و ما برای این مطلب مدارک مقتضی از کتاب‌های خودشان داریم. اساساً فرقه صوفیه یکی از فرقه‌های ضاله و مضله می‌باشند که با تشکیلات قطب‌سازی و مرشد بازی به جنگ اسلام ناب که اسلام قرآن و اهل بیت است آمده‌اند و حضرت صادق درباره صوفیه فرموده‌اند انهم اعدائنا یعنی آنها دشمنان ما هستند. ترویج آنها به هر شکلی باشد جایز نمی‌باشد و حرام است.»

از مراجع مختلف شیعه هم سوال می شود که می توان در برنامه ها و تجمعات آنها حضور داشت؟ نگاه شرع مقدس به این ماجرا چگونه است؟

پاسخ  چند مرجع مطرح میان شیعیان جعفری به این سوال، چنین است:

  • آیت الله  سیستانی :جایز نیست.
  • آیت الله مکارم شیرازی :عموم فرق صوفیه دارای انحرافاتی هستند. از آنها و مجالس و محافلشان اجتناب کنید.
  • آیت‌الله  فاضل لنکرانی : عبادتگاه مسلمان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر بر این باشد که گمان کند آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد، صحیح نیست بلکه اگر به این عنوان بروند که آنجا شرعا پایگاه ذکر و مدح و منقبت است حرام می‌باشد. لذا بر عموم مسلمانان است که برای امور عبادی، ‌مذهبی و اعیاد موالید ائمه در مساجد اجتماع کنند که «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله» و شما هم در مقابله با این حرکت طبق شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر عمل کنید.
  • آیت الله  بهجت :جایز نیست.
  • آیت‌آلله نوری همدانی:شرکت در مجالس ذکر و دعای فرقه‌های صوفیه و کمک مادی و معنوی در ساخت و عمران اماکن آنها همچون خانقاه و حسینیه و نامهایی از این قبیل که ویژه عبادت این فرقه ساخته می‌شود جایز نیست.
  • آيت الله صافي گلپايگاني:شرکت در اين گونه مجالس، حرام و ترويج بدعت است.

این دیدگاه مراجع شیعه در زمینه مشارکت و همکاری و کمک به اهل تصوف بود. البته فقهای شیعه ی جعفری در طول تاریخ با صوفی های اهل طریقت که شریعت را کنار زده اند سازگاری نداشته اند و اولین ثمرات مبارزات آنها بیرون راندن این صوفیان قزلباش حلولی از حاکمیت (گروه‌های عشایری ترکمن پیرو طریقت صوفیانه صفوی در آناتولی) و دور کردن و قتل عام آنها از زمان سلطان حسین صفوی بود تا به تدریج خودشان در سال ۱۳۵۷ش توانستند در ایران اولین حاکمیت بر اساس شیعیان جعفری را در تاریخ اسلام به وجود بیاورند.

البته شیعیان جعفری میان اهل تصوف با اهل عرفان و زهد فرق گذاشته اند.

چرخش صفویان از تشیع صوفیانه به تشیع فقیهانه با تلاش برای سرکوب قزلباشان همراه شد. (تعامل و تقابل تصوف و تشیع در عصر صفوی، علی‌اکبر تشکری و الهام نقیبی).

در این میان، رویارویی محمدباقر مجلسی (عالم شیعه و صاحب بحار الانوار) با صوفیان، رویارویی فقیه-صوفی را در عصر صفویه به اوج رساند. مجلسی صوفیان را از پایتخت (اصفهان) تبعید کرد، حلقه‌های ذکر و سماع صوفیانه را ممنوع کرد و کار را به جایی رساند که حتی گفتن ذکر “یاهو”‌ قدغن شد.

با این همه، رویارویی فقیه-صوفی نیازمند جهاز نظری بود. از این رو، شاهد موجی از ردیه‌نویسی فقیهان بر صوفیان در عصر صفوی هستیم. رساله‌هایی مانند “سلوة الشيعة” و “تسلية الشيعة” هر دو منسوب به عالِمی به نام میرلوحی،”تحفة الاخيار” و نیز “الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکماء و الصوفیة” هر دو از محمدطاهر قمی (امام جمعه قم و فقیهی صاحب نفوذ در دربار صفوی) در زمره این ردیه‌ها است. محمدباقر مجلسی نیز فصلی از کتاب “عین‌الحیوة” خود را به رد صوفیّه اختصاص داد. (رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صفویان، رسول جعفریان، ).

در زمان برآمدن قاجاریه، فقیهان پایگاه منحصربه‌فرد خود در عصر صفوی را کم‌وبیش از دست داده بودند ولی از تندباد حوادث هم جان سالم به در برده بودند. با این حال، در عصر فتحعلی شاه نفوذ آن‌ها دیگر بار رو به گسترش گذاشت. در پی آن، رویارویی فقیه-صوفی نیز بار دیگر بالا گرفت، به ویژه از آن رو ‌که تصوف نیز در ایران دیگر بار دامن‌گستر شده بود. در عصر قاجار نمونه مشهور رویارویی فقیه-صوفی میان فقیهی به نام محمدعلی بهبهانی و صوفیان نعمت اللّهی درگرفت.

محمدعلی بهبهانی، معروف به کرمانشاهی، متولد کربلا و فرزند ارشد محمدباقر وحید بهبهانی فقیه احیاگر مکتب اصولی بود. او عمدتاً پیش پدرش درس فقاهت خواند. محمدعلی بهبهانی در کرمانشاه از چنان نفوذی برخوردار شد که او را می‌توان به تعبیری “ولی فقیه کرمانشاه” به حساب آورد. او رأساً به اجرای حدود شرعی می‌پرداخت و با شکایت او فتحعلی شاه حاکم کرمانشاه را، که مطلوب بهبهانی نبود، کنار گذاشت و حاکمی دلخواه بهبهانی گمارد.

بهبهانی از نفوذ خود برای رویارویی با تصوف سود برد. در نقطه اوج این رویارویی، هنگامی که معصوم علیشاه دکنی (از مشایخ سلسله نعمت اللهی که از هندوستان به ایران آمده بود) به دعوت صوفیان کرمانشاه به این دیار سفر کرد، بهبهانی او را دستگیر و در منزل خود زندانی کرد و از او توبه خواست. پس از خودداری معصوم علیشاه از توبه، بهبهانی فتوای قتل او را صادر کرد و معصوم علیشاه را به قتل رساندند.

محمدعلی بهبهانی همچنین رساله‌ای با عنوان “خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه” نگاشت. در مقدمه این رساله، بهبهانی نگرانی خود را از گسترش تصوف در ایران ابراز داشت و از معصوم علیشاه نیز به عنوان فردی دارای “شقاوت” یاد کرد. در همین رساله، بهبهانی به نامه‌ای اشاره می‌کند که فتحعلی شاه برای او فرستاده بود. در این نامه فتحعلی شاه توضیح می‌دهد که از حاکمان ولایت‌ها خواسته هر کس “مذهب متصوّفه” را اختیار کرده است “تنبیه کامل” شود و اموالش میان فقیران تقسیم شود. (خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، آقا محمدعلی بهبهانی کرمانشاهی).

مُلا عبدالرحمن فتاحی ادلب نشین، به بن رسیده ای که ….

مُلا عبدالرحمن فتاحی ادلب نشین، به بن رسیده ای که ….

به قلم: خالد هورامی

عبدالرحمن فتاحی ادلب نشین که از مزدوران خارجی دارودسته ی جولانی جاسوس ترکیه و واگنر ترکیه است این روزها سعی دارد در برابر سیل عظیم گرایش مومنین به وحدت میان تمام مذاهب اسلامی از جمله شیعیان جعفری، با دروغپردازی های آشکار و با برجسته کردن عقاید غلاة و منحرفین میان شیعیان جعفری که خود شیعیان جعفری هم از این منحرفین اعلام بیرازی کرده و حتی این منحرفین را تکفیر کرده اند، به تمام شیعیان حمله کند و چنین نشان دهد که تمام شیعیان اینگونه هستند.

به نظر شما اگر شیعیان جعفری هم با استناد به عقاید و باورهای منحرفین میان اهل سنت به اهل سنت حمله کنند چه اتفاقی می افتد؟  اگر یکی از شیعیان با استناد به عقاید منحرفین میان اهل سنت به شما و عقاید صحیح شما حمله کند چه حسی به شما دست می دهد؟ بخصوص اگر بدانید که این شخص می داند که بین عقاید تو با این منحرفین فرق هست و تو از این عقاید بری هستی و…؟

در اینجا به یک نمونه اشاره می کنم:

غلاة اهل تصوف میان فرقه های معروف به اهل سنت همچون سایر غلاة میان شیعیان جعفری ادعاهای عجیب و غریبی کرده اند از جمله ادعای دیدن الله تعالی در دنیا را دارند در حالیکه خداوند در جواب خواستۀ پیامبر خود موسی می­فرماید: رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي (أعراف/ ۱۴۳) «موسی گفت: پروردگارا (خود را) به من بنمای تا تو را ببینم. فرمود: مرا نمی­بینی.»

غزالی که ما او را در مسائلی امام می دانیم در کتاب «احیاء علوم الدین؛ باب: حکایت المحبین و مکاشفتهم» این داستان دروغین را ذکر کرده که روزی ابوتراب گفت: ایکاش بایزید بسطامی را می­دیدی. دوستش گفت: من مشغول دیدن الله تعالی بودم! دیدن خدا مرا از دیدن بایزید بسطامی بی­نیاز کرده است. سپس ابوتراب گفت: وای بر تو، دیدن خدا تو را مغرور کرده، اگر فقط یک­مرتبه بایزید بسطامی را ببینی بهتر از آن است که هفتاد بار خدا را دیده باشی. سپس غزالی می­گوید: اینگونه کشف و کرامتها را انسان مسلمان نباید انکار کند.[۱]

می­گویند:ما مستقیماً و بدون واسطه پیامبر از خداوند دین را می­آموزیم و در گفته­های بزرگان­شان جملۀ حدثنی قلبی عن ربی بسیار دیده می­شود؛ یعنی دلم از پروردگارم به من خبر داد که… ابن عربی در کتاب فصوص الحکم ادعا می­کند که بعضی از آن­ها از پیامبر اکرم و بعضی مستقیماً از ذات پروردگار نقل می­کنند. او می­گوید: «فمنا الخليفة عن الرسول الذي يأخذ الحكم عنه او بالاجتهاد الذي اصله ايضا، و فينا من يأخذ عن الله فيكون خليفة الله»: «پس بعضی از ما خلیفه­ی رسول است و حکم را از او می­گیرد، بعضی اجتهاد می­کنند و در بین ما کسانی هستند که مستقیماً حکم را از الله می­گیرند و خلیفه­ی الله تعالی هستند.» در حالیکه مأمور ابلاغ پیام الهی، پیامبر امت است و هیچ­کس نمی­تواند بدون واسطۀ پیامبر، دین را دریافت کند و اصلاً دین تکمیل شده و نیازی به گرفتن چیزی به نام دین از الله تعالی نیست چنانچه الله تعالی می فرماید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا (مائده/۳)

با ذکر این دو نمونه از میان صدها مورد از این دست باید هر مومن اهل تحقیقی میان این غلاة موجود در مذاهب مختلف اسلامی چون زیدی و حنفی و جعفری و مالکی و شافعی و حنبلی و ظاهری و غیره با منهج صحیح این مذاهب فرق بگذارد و با نگرش این غلاة و افکار منحرف به قضاوت در مورد کل یک مذهب نپردازد.

آیا مُلا فتاحی ادلب نشین که هم اکنون تبدیل به یکی از مزدوران جولانی مزدور ترکیه در آمده است این را نمی داند؟ چرا می داند. اما رسالتش در جنگ روانی و به عنوان یکی از سربازان جنگ روانی ناتو و ترکیه چیز دیگری است.


[۱]احیاء علوم الدین ۴/۳۶۵

تاریخ تدوین فقه مذهب شیعه ی امامی جعفری و سایر مذاهب عمده ی کنونی

تاریخ تدوین فقه مذهب شیعه ی امامی جعفری و سایر مذاهب عمده ی کنونی

به قلم: خالد هورامی

پس از آنکه مسلمین حکومت اسلامی، و به تبع آن، شورای اولی الامر، امت و اجماع واحد را از دست دادند مسلمین پس از سالها سوالات روز خود را از علماء پرسیده و جواب خود را دریافت می نمودند تا اینکه خطر وجود علمای سوء و الرویبضه عده ای از بزرگان را بر آن داشت که آراء فقهی مورد پسند خود را در مجموعه ای منسجم گردآوری نموده و الگوئی واحد و سازمان یافته ای را ارائه دهند.

عصری که امام جعفر صادق رحمه الله و پدر ایشان علیه السلام در آن زیسته، عصر پیشوایان فقه و شکل گیری مذاهب فقهی‌ای بوده که در زمان امام جعفر یا کمی قبل از او، شروع شده و کمی ‏بعد از او پایان یافته است. اولین شخصی که معاصر با امام جعفر صادق به این مهم پرداخت امام زید بن علی رحمه الله پیشوای مذهب زیده بود.  در همین دوران امام ابوحنیفه رحمه الله بنیانگذار مذهب حنفی و امام مالک رحمه الله پیشوای مذهب مالکی اقدام به تدوین دیدگاههای فقهی نمودند.

کمی پس از امام جعفر صادق امام شافعی رحمه الله و امام احمد بن حنبل مذاهب فقهی خود را پایه گذاری نمودند و با این دو امام ،به دلایل مختلف، عصر تدوین مذاهب مستقل فقهی پایان یافت. با بررسی دقیق فضای حاکم بر این دوران می توان گفت تدوین همزمان تمام این مذاهب فقهی امری متناسب با طبیعت آن عصر بود.

با این وجود امام جعفر صادق، همچون زید، ابوحنیفه، مالک، شافعی و حنبل، چنان قناعتی در میان پیروان خود به وجود آورده بود که پس از وی نیز هیچ نیازی به پیشوای فقه دیگری، در همین جریان که برای خود پیروان جداگانه‌ای داشته باشد، به وجود نیاید.

امام جعفر صادق به عنوان امام زمان پیروان عصر خود، در واقع گرداورنده ی آراء جریانی بود که از پدرش و چند امام قبل از پدرش  به وی  رسیده و خود متناسب با وضع موجود و فقهی حاکم بر جامعه ی آن زمان ارائه داده بود. به دنبال آن فقیهی جامع الشرایط می توانست با استناد به اصول و اسکلت تشکیل دهنده ی این مذهب جانشین امام زمان گشته و متناسب با وضع موجود جامعه به اجتهاد و رهبری بپردازد .

با این نگرش است که در می یابیم که امام جعفر صادق ارائه دهنده ی یک فقه ثابت در یک جریان خاص بوده که ناقل آراء امامان قبل از خود و باورها و مذهب امامان بعد از خود نیز بوده است، به نحوی که ما دیگر شاهد مذهب امام موسی کاظم یا امام رضا یا حسن عسکری نیستیم؛  بلکه شاهد فقهایی در داخل مذهب هستیم که متناسب با «وضع موجود» خود به اجتهاد پرداخته و با مرگشان تاریخ مصرف اجتهاداتشان نیز خاتمه می یابد .  

زمانی که می بینیم شخصی چون کلینی که در مدت زمان نزدیکی به حیات حسن عسکری و تقریباً در یک منطقه (بغداد و سامراء) همراه با وی زیسته است، اما در کتابش «کافی» (بالغ بر هشت جلد و غالباً منسوب به جعفر صادق) جز چند روایت چیزی از حسن عسکری نقل نکرده و تنها روایات و اقوال امام جعفر صادق را نقل نموده، در حالی که فاصله طولانی از لحاظ زمان و مکان میان آن دو وجود داشته است به جایگاه و اهمیت کار امام جعفر صادق بیشتر پی می بریم . 

از نظر زمانی، حدود ۲۰۰ سال میان آن دو فاصله بوده است. و از لحاظ مکانی هم باید گفت که جعفر صادق در مدینه زیسته است و کلینی در بغداد. اما کلینی، کسی را که از لحاظ زمانی و مکانی نزدیک تر بوده، رها کرده و به کسی که از لحاظ زمانی و مکانی دورتر بوده، چسبیده است.

امام جعفر صادق اسکلت و مذهبی امامان قبل و بعد از خود را بیان نموده بود و تقریبا غیر از کسب تجربه در شیوه ی تطبیق این اصول ، نیازی به مراجعه به این امامان پیدا نمی شد. بر این منباء کسانی چون کلینی امامان پس و پیش از امام جعفر صادق را در اصول کلی مذهب رها کرده و اکثرا از وی روایت کرده است. در اینجا غیر از مسائل روز و مستحدثه ای که نیاز به درک وضع موجود و تطبیق اصول داشت، تبعیت از فقه امام جعفر صادق یعنی تبعیت از فقه سایر امامان قبل و بعد از وی؛ چون همه ی این امامان به یک فقه پایبند بودند .

در اینجا می توان گفت که اگر تدوین فقه قبل از این عصر میان مسلمین رایج بود و فقه امام علی بن ابی طالب حفظ می شد دیگر نیازی به تدوین فقه توسط امام جعفر صادق نبود و خود جعفر صادق و مثل سایر امامان تنها در شیوه ی تطبیق به وی استناد می شد .

باید یاد آوری نمود که قبل از ورود به این عصر ما شاهد  تدوین و ظهور آراء فقهی در چنین سطحی چه در زمان علی بن حسین علیهما السلام جد امام جعفر صادق و چه در میان سایر فقهاء مسلمان نیستیم و با طی شدن این دوران نیز مسلمین سعی نموده اند تا زمان بازگشت به شورای اولی الامر واحد مسلمین از تکثر مذاهب جدید خود داری نمایند؛ و با وجود داشتن آراء جدید، و حتی مخالف با مذهب رایج در میان مسلمین آن دیار (چون نووی در مذهب شافعی) ضمن بیان آراء خود، سعی نموده اند خود را در دایره ی همان مذهب نگه دارند.

جایگاه قرآن در فقه جعفری امامی

جایگاه قرآن در فقه جعفری امامی

به قلم: خالد هورامی

زندگی ائمه ی شیعه درطول تاریخ نسخة متحركی ازقرآن كریم بوده است، پس در شناخت جریان فراگیر و وسیع شیعه ی علی  نادرست است كه ما بخواهیم آنها را از طریق دشمنان داخلی و خارجی اش بشناسیم، همچنین معقول نیست که اجتهاد یکی از پیروان این جریان عظیم را معیار قرار داده و اصل جریان را زیر سوال ببریم .

زمانی که : از امام علی رضی الله عنه  روایت شده است که فرمود: «پس آنچه که با کتاب خدا موافق باشد، برگیرید و آنچه که مخالف آن باشد، واگذارید»[۱]. و از از جعفر صادق‏ علیه السلام نیز چنین روایت شده است: «از خدا بترسید و هیچ حدیثى از ما را نپذیرید که با فرموده‏هاى پروردگار ما و سنّت پیامبرمان، محمد مخالف باشد، آنگاه که مى‏گوییم: قال اللّه وقال الرسول!»[۲]. و یا همین جعفر صادق می گوید : «هر حدیثی كه از ما به شما رسید بر قرآن عرضه كنید هر چه با قرآن موافق بود به آن عمل كنید و آنچه با قرآن مخالف بود به دیوار بزنید»

چند نکته ی اساسی را آموزش می دهد:

  1. دین الهی بویژه بخش اعتقادات خارج از دائره تقلید است وهیچ مسلمانی درهیچ اصلی ازاصول اعتقادی نباید مقلد كس دیگری باشد.
  2. چنانچه از زبان فلان امام  یا حتی رسول الله صلی علیه وسلم مطلبی گفته شود كه مخالف با قرآن باشد به هیچ عنوان قابل قبول نیست، چون هیچ شخصی بشمول رسولالله صلی علیه وسلم نمی‌تواند مطلبی برخلاف قرآن بگوید، اگر چنین چیزی به ما رسید حتما دروغ است نه اینكه آن شخصیت دروغ گفته باشد بلكه از زبان او دروغ ساخته‌اند.
  3. محوری که همه مسلمین را می توان به آن وصل و متحد نمود فقط قرآن است .از حاشیه‌ی محور كه سنت است هرگز مستغنی نخواهیم بود، اما فقط آن قسمت از روایات و احادیث را می‌پذیریم كه با قرآن كریم سازگار باشد.
  4. محوریت قرآن به این مفهوم که از روایات برای آن مثال و شاهد و نمونه و تأیید بیاوریم نه اینكه احادیث محور باشد و برای مطلب از پیش تعیین شده‌ای كه توسط روایات جعلی و دروغین اساسش گذاشته شده است آیات قرآن را هر جوری كه لازم بود قیچی كنیم و با تأویل و تفسیر خلاف واقع به آن بچسپانیم، این كار نه تنها تحقیق نیست كه بازی كردن بانصوص وحی و بلكه بازی كردن با عقل انسان‌های آزادمنش و خدا جوست كه همواره بر قوت استدلال تكیه دارند و می‌خواهند برای همه معتقداتشان از قرآن دلیل واضح و روشن داشته باشند.
  5. هر اصل اعتقادی حتما باید در قرآن با صراحت ثابت شده باشد، ناممكن است كه چیزی جزو اصول اعتقادی باشد اما در قرآن آشكار بیان نشده باشد، بنابراین هر آنچه كه در قرآن باصراحت نیامده باشد عقیده نیست.

 برای توضیح بیشتر به مثال ذیل توجه فرمایید: اگر كسی از نبوت منكر شود كافر می‌شود چون در قرآن باصراحت و مفصل ثابت شده است اما اگر كسی از ولایت یا امام زمان یا عصمت ائمه  منكر شود كافر نمی‌شود، چون ثبوت این موضوعات (البته برای كسانی كه به آنها معتقدند) اجتهادی است یا حداكثر بوسیله روایات ثابت شده و روایات احتیاج به بحث و تحقیق مفصل دارد.


[۱] أمالى، شیخ طوسى، ج‏۱، ص‏۲۳۷٫

[۲] رجال الکشى، ص‏۱۹۵٫

امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

به قلم: خالد هورامی

این روزها و در فضای مجازی و بخصوص در ماهواره ها شیعیان انگلیسی و همچنین سنی های آمریکائی با چند زدن به تفکری خاص از غلاة میان شیعه در مورد «امامت» قصد دارند چنین نشان دهند که شیعیان تمام مذاهب حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی و دیگران را تکفیر می کنند.

در برابر این جنگ روانی و تحریف آشکار بهترین گزینه تبیین و روشنگری است که سعی می شود به صورت مختصر و مستند به این موضوع که از مختصات مذهب شیعه ست پرداخته شود و قضاوت نهائی به خواننده ی محترم سپرده شود.

استناد به آیات قرآن:

برخی از علمای شیعه با استناد به آیات قرآن چنین برداشت کرده اند که امامت بلافصل علی بن ابی طالب رضی الله عنه و دیگر ائمه توسط سه آیه ی قرآن بیان شده است که به ان اشاره می شود: 

  1. يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا (نساء/ ۵۹) .«ای کسانی که ایمان آورده‏اید! فرمانبرداری كنید خدا را و فرمانبرداری كنید پیغمبر را و فرمان روایان را از جنس خویش، و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر خدا بازگردانید اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است».

آیت الله خمینی می‌نویسد: در این آیه مراد از «اولی الامر» دوازده امام است.[۱]

  • ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا (المائدة/ ۳).«امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما اختیار كردم».
  • يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ (المائدة/ ۶۷)

«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است،  (به مردم) برسان! و اگر چنین نكردی، رسالت او را انجام نداده‏ای، خداوند تو را از مردمان نگاه می‌دارد، هر آیینه خداوند گروه كافران را هدایت نمی‌كند».

آیت الله خمینی می گوید: حضرت رسول اكرم (ص) مطابق با این آیه در تاریخ ۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری در محلی بنام غدیر خم امامت حضرت علی علیه السلام را اعلام كردند و از مردمان حاضر در آنجا به دست حضرت علی علیه السلام  بیعت گرفتند.[۲]

استناد به روایت غدیر خم :

این حدیث از طرق مختلف و متعددی روایت شده است به گونه ای که ان را در ردیف احادیث مشهور قرار داده است . علامه ابن حجر عسقلانی می گوید:وأما حديث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» فقد أخرجه الترمذي والنسائي وهو كثير الطرق جداً، وقد استوعبها ابن عقده في كتاب مفرد، وكثير من أسانيدها صحاح وحسان[۳]حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» را ترمذی و نسائی بیان كرده‌اند، و با طرق مختلف، روایت شده است. ابن عقده در كتابی مستقل، همه طرق را جمع‌آوری كرده است. خیلی از اسانید این حدیث در رتبه «صحیح» و «حسن» قرار دارند .

ابن حجر هیثمی مكی نیز می گوید: وبيانه أنه حديث صحيح لا مرية فيه وقد أخرجه جماعة كالترمذي والنسائي وأحمد وطرقه كثيرة جداً ومن ثم رواه ستة عشر صحابياً، وفي رواية لأحمد: أنه سمعه من النبی صلی الله علیه وسلم ثلاثون صحابياً، وشهدوا به لعلي لـما نوزع أيام خلافه كم مر وسيأتي، وكثير من أسانيدها صحاح وحسان ولا التفات لـمن قدح في صحته ولا لـمن رده بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبي صلی الله علیه وسلم  وقول بعضهم: إن زيادة اللهم وال من والاه الخ موضوعة مردود فقط ورد ذلك من طرق صحح الذهبي كثيراً منها».

بدون تردید این حدیث، صحیح است. جماعتی از محدثین مانند ترمذی، نسائی و احمد (رحمهم الله) این حدیث را تخریج كرده‌اند. این حدیث اسانید بسیار دارد. شانزده صحابی، این حدیث را روایت كرده‌اند و مطابق با یک روایت مسند احمد سی صحابی، این حدیث را از رسول الله  صلی الله علیه وسلم شنیده‌اند. هنگامی كه در دوره خلافت علی ، با وی مخالفت شد، اصحاب به وسیله همین حدیث گواهی دادند. بسیاری از اسانیدش، به درجه «صحیح و حسن» رسیده‌اند. حرف شخصی كه بر صحت این حدیث، اعتراض كند یا با این گفتار كه در آن وقت علی  در یمن بود رد كند بی اعتبار است. چرا كه بازگشت حضرت علی  از یمن و شركتش همراه رسول الله   در حجة الوداع، به ثبوت رسیده است. حرف كسانی كه گفته‌اند«اللهم وال من والاه» بر حدیث اضافه‌ای است موضوع، پذیرفتنی نیست. برای اینكه این اضافه، با چندین سند، روایت شده است و امام ذهبی بیشتر سندها را صحیح قرار داده‌است[۴]. منابع مختلفی محرک و عوامل ایراد این خطبه را به سفر یمن و اختلافات پیش آمده با امام علی رضی الله عنه بر می گردانند . [۵]

ادامه خواندن امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

پدیده ی «خوارج» شدن به دلیل فکر شاذ از متون است یا قیام و شورش بر علیه حاکمیت؟

پدیده ی «خوارج» شدن به دلیل فکر شاذ از متون است یا قیام و شورش بر علیه حاکمیت؟

به قلم: فضل احمد هراتی

فقط کافی است که به متون شریعت و همچنین به روش عمل خلیفه ی راشد رسول الله صلی الله علیه وسلم و برخورد ائمه ی بزرگوار دقت کنیم تا بدانیم که اگر کسی جدا از قواعد علمای اسلام متون شرعی را تحلیل و تفسیر کرد، یا نظر شاذی داشت، اما- مانند هر مسلمان دیگر- به متون اعتقاد داشت و به اسلام پایبند بود، اگر چه نظرش مورد قبول قرار نگیرد، حل مشکل چنین شخصی- یا چنین گروهی – فقط گفتگو و مناقشه ی نظرات وی می باشد.

باید برای تصحیح بینش و نظر وی و پیوستن دوباره به قواعد عمومی شریعت که تمام امت بر آن اتفاق نظر داشته اند، تلاش شود. خلاصه تا زمانی که اسلحه بدست نگرفته و مردم را به زور به پذیرش نظر خود وانداشته باید رفتار با وی به صورت مسالمت آمیز و گفتگو باشد.

 قضیه ی این ها مانند قضیه ی خوارج با علی ابن ابی طالب – رضی الله عنه-  است که از وی جدا شدند که همواره امام علی- رضی الله عنه- تلاش می کرد آنها را با گفتگو قانع سازد. لذا خود و راد مردان و علمای صحابه مانند:ابن عباس-رضی الله عنهم- پیش آنها می رفتند تا نظرات غلط آنها را تصحیح کنند. پیوسته به آنها می فرمود:نه راه مسجد را بر شما می بندیم و نه از غنایم جنگی محرومتان می کنیم و نه با اسلحه در مقابلتان می ایستیم مگر این که بر علیه ما قیام کنید و با اسلحه در مقابل ما بایستید….

اوضاع به همین ترتیب باقی ماند تا این که قیام و کشتن مردم را شروع کردند.

 یعنی تا زمانی که راه گفتگو و بحث شرعی را نبستند یعنی تا زمانی که انحراف در تفکر را تبدیل به قیام مسلحانه نکردند، خلیفه و حکومت اسلامی با اسلحه در مقابل آنها نایستاد.

پس بر مسئولین امارت سالامی لازم است بر این امر مهم دقت داشته باشند. چون در میان افغانها مثل سایر مسلمین ما شاهد افکار و تفاسیر مختلفی از اسلام هستیم مثل دیوبندی و جعفری و نجدی و حزب التحریری و اخوان المسلمین و …..

تا زمانی که این تفکرات مختلف دست به اسلحه نبرده اند شهروندان دارالاسلام محسوب می شوند و کسی نباید دست تعرض به سوی آنها دراز کند و یا از آنها توبه بکشد و اگر توبه نکردند به شیوه های مختلفی آنها را از فعالیتهای اجتماعی و حتی از زندگی محروم کنند.

بخصوص بعد از روی کار آمدن مجدد امارت اسلامی بر تفکر «نجدیت» فشار و زورگوئی زیادی شده است و حتی عده ی زیادی مجبور به پنهان کردن افکار و اعمال و «خودسانسوری» و عده ای هم مجبور به ترک ولایت خود و افرادی هم کشته یا زندان شده اند.

ما بدون شک با تفکر «نجدیت» مخالفتهائی داریم اما این مخالفتهای هرگز به این معنی نیست که خودمان نیز دچار دوری از انصاف و عدالت و انحراف و کجروی از منهج اهل سنت و جماعت شویم.