تاریخ و چیستی جنبش‌ ببرهای تامیل ؛ چرایی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک ) و درسهایی که از آن باید آموخت ( ۲ )

pkk.kafer.1

تاریخ و چیستی جنبش‌ ببرهای تامیل ؛ چرایی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک ) و درسهایی که از آن باید آموخت  ( ۲ )

ارائه دهنده :  ابوسلیمان هورامی

 

جنبشی برای کسب استقلال

اعضای ببرهای تامیل یا ـ جنبش آزادی‌بخش خلق تامیل (ایلم) ـ شجاعت، پشتکار و تعهدی مثال‌زدنی داشتند. هدف جنبش آزادسازی بخشی از خاک جزیره سریلانکا از مدیریت دولت مرکزی و کسب استقلال قوم تامیل بود. ببرهای تامیل در راه این هدف ذره‌ای تردید نداشتند. آنها از معدود جنبش‌های غیرمذهبی دنیای معاصر بودند، اما از مؤمن‌ترین عناصر در میان همنوعان خود به شمار می‌آمدند. ازماه اوت ۲۰۰۶ (شهریور ۱۳۸۵) که رئیس جمهوری جمهوري دموكراتيك سوسياليستي سريلانكا عزم خود را برای نابود کردن ببرها جزم کرد، کتاب پرماجرای حیات این جنبش به آخرین صفحه‌هایش رسید.

اما سرآغاز واپسین نبردها را باید در آوریل ۲۰۰۶ (اردیبهشت ۱۳۸۵) دانست. در آن زمان زنی از اعضای ببرها با ظاهر زنی که باردار است در مقر ارتش سریلانکا افنجاری انتحاری انجام داد که ژنرال «فونسکا» را به قتل برساند. فونسکا از آن سوءقصد جان سالم به در برد. اما جراحت‌هایی برداشت که ناگزیر مدت شش ماه را در بیمارستان گذراند.

در انتخابات ریاست جمهوری جمهوري دموكراتيك سوسياليستي سريلانكا  درسال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) راجاپاکسه بر رقیبش «رانیل و یکرم سینگ»، نخست وزیر وقت، پیروزشد. یکی از وعده‌های مهمی که راجاپاکسه در خلال تبلیغات انتخاباتی به مردم داد، قلع و قمع تروریسم در جزیره سریلانکا و شکست نظامی ببرهای تامیل بود. در این بین عجیب آن بود که ببرها در انتخابات از راجاپاکسه حمایت می‌کردند، زیرا می‌خواستند ویکرم سینگ را از دستیابی به قدرت باز بدارند. راجاپاکسه با کسب ۱۵۰ هزار رأی بیشتر از حریف، به پیروزی رسید. او از ابتدای رسیدن به ریاست جمهوری درصدد بود تا فرصت مقتضی را به دست آورده اقدام به عملیات نظامی علیه ببرها کند. تا سرانجام در اوت ۲۰۰۶ (شهریور ۱۳۸۵) این فرصت فراهم آمد. ببرها که بر سر اجرای طرحی عمرانی در شمال کشور با دولت مخالفت می‌کردند، مجرای انتقال آب را مسدود کردند. انسداد مجرای انتقال آب، منشــأ زد و خوردهایی بین ببرها و ماموران دولتی شد و سپس کار به جنگی تمام عیار کشید. این جنگ آغاز روند پایان کار ببرها بود. نیروهای دولتی پیروزی‌هایی را قدم به قدم و به صورت متوالی به دست آوردند تا سرانجام روز پایان ماجرا فرا رسید.

نخستین نقطه عطف

جنگ نهایی با ببرهای تامیل در اوت ۲۰۰۶ آغاز شد. ببرها مجرای آبی را که در منطقه نفوذ آنها حفر شده بود مسدود کردند. دولت به اعتراض درآمد. ببرها در پاسخ، اقدام دولت را ناشایست خوانده و آن را علیه منافع هزاران کشاورزی دانستند که کار و روزگارشان به آب وابستگی دارد. ببرها اعلام کردند که دولت علاوه بر این در عمل به تعهدات خود برای عمران منطقه کوتاهی ورزیده و طرح‌های عمرانی این منطقه را تأمین مالی نمی‌کند.

اما دولت کوتاه نیامد و نخستین واکنش به ببرها را با انسداد بـزرگراه «آ ـ ۹» نشان داد. این بزرگراه جفنا را به کلمبو، پایتخت مرتبط می‌کند. در نتیجه بسته شدن بزرگراه، بالغ بر ۶۰۰ هزار نفر از مردمی که در منطقه جفنا به سر می‌برند، از دسترسی به پایتخت محروم مانده و به عبارتی از دنیا منقطع شدند. بزرگراه «آ ـ ۹» فقط خط ارتباطی جفنا با پایتخت نبود. این بزرگراه منبع عظیم درآمد روزانه برای ببرها بود. پایگاه اخذ عوارض از خودروها که در این بزرگراه قرار دارد در اختیار ببرها قرار داشت و درآمدی که از خودروهای عبوری اخذ می‌شد به خزانه جنبش ببرها می‌رفت و از طریق آن می‌توانستند ملزومات نظامی مورد نیازشان را خریداری کنند. دولت در مرحله بعد، ایستگاه عوارضی بزرگراه را برچید. ببرها با این اقدام متحمل ضربه سنگینی شدند.

اما جنبش ببرهای تامیل پی به عمق ماجرا برد. روز ۱۴ اوت ۲۰۰۶ دو رویداد بسیار مهم به وقوع پیوست: «بشیرولی» سرگرد بازنشسته ارتش پاکستان هدف سوءقصد نافرجامی قرار گرفت. در همان روز دولت سریلانکا مدرسه دخترانه‌ای را بمباران کرد و در نتیجه این عملیات، ۵۳ دختر دانش‌آموز کشته شدند. دولت انجام عملیات را مورد تأیید قرار داد و اعلام کرد که این مدرسه محل تربیت بمبگذاران انتحاری بود.

در ماه دسامبر همان سال یکی از بمبگذاران انتحاری عضو ببرهای تامیل خود را به ستون خودروهای حامل وزیر دفاع کوبید. وزیر وقت دفاع برادر راجاپاکسه رئیس جمهوری بود. او بیست سال پیش از ارتش بازنشسته شده و در آمریکا مغازه‌ای باز کرده بود. او که مقیم دائم آمریکا بود از فردای ریاست جمهوری برادرش و بنا به دعوت دولت او به سریلانکا بازگشت تا عهده‌دار سمت وزارت دفاع گردد. برادر رئیس جمهوری در کنار ژنرال فونسکا، دو قطب بزرگ مخالف ببرها بودند که هر دو هم مورد سوءقصد قرار گرفتند. دولت راجاپاکسه در آغاز سال ۲۰۰۷ سرسختانه مصمم گشت تا مبادرت به قلع و قمع ببرهای تامیل کند و آنان را در مقر خودشان نابود سازد.

عقب راندن ببرها

دولت ماجرا را از این قرار برای ماموران ارتش تشریح کرد: حضور ببرها در شهرهای ساحلی «ترینکومالی» و «آمپارا» در شرق، تهدیدی برای ارتش و نیز تهدیدی است که متوجه اتحاد، یکپارچگی، و حاکمیت ملت در جزیره است.

ارتش در نخستین گام، مناطق یادشده را پاکسازی کرد تا ذخایر نظامی و تسلیحاتی خود را نیز از خطر مصون سازد. در جولای ۲۰۰۷ (تیر ۱۳۸۶) عملیات پاکسازی مناطق شرق از حضور ببرها، کامل شده و به پایان رسید. اما پیشتر در همان ایام که عملیات در شرق جریان داشت، دولت راجاپاکسه یک تیپ ارتش را به «مانار» اعزام کرد تا پاکسازی آن منطقه هم آغاز شود. پس از پایان کار در این دو منطقه، عملیات دیگری در سپتامبر ۲۰۰۷ (شهریور ۱۳۸۶) در شمال شرق آغاز شد.

عملیاتی که در شرق به اجرا درآمد، موجب شد که چریک‌های ببرهای تامیل به عمق مناطق شمالی عقب‌نشینی کنند. چریک‌ها این کار خود را «عقب‌نشینی استراتژیک» عنوان کردند.

زد و خوردها همچنان ادامه داشت. ببرهای تامیل طبعاً می‌فهمیدند که حمله‌ای سهمگین و اساسی در راه است. بر همین مبنا مواضع و تجهیزات خود را تا آنجا که می‌توانستند به خطوط داخلی‌تر انتقال می‌دادند. همراه با این عقب‌نشینی جمعیت انبوهی از مردم هم کوچ کرده به عمق نواحی شمال رفتند.

نواحی شمال جمهوري دموكراتيك سوسياليستي سريلانكا  از دیرباز محل زندگی و زیستگاه قوم تامیل است. ببرهای تامیل هم از درون این قوم برخاسته و مدعی استقلال ناحیه تامیل‌نشین از دولت مرکزی جزیره شدند. نیروهای ارتشی مستقر در ناحیه تامیل‌نشین هم‌چون از بقیه نواحی جزیره به آنجا آورده می‌شدند، طبعاً رفتار ضدتامیلی داشتند. ببرهای تامیل از این اوضاع بهره‌برداری کرده بین مردم محل تبلیغ می‌کردند که اگر کسی در فکر نجات و سعادت تامیل‌ها باشد جز جنبش ببرها نخواهد بود.

عملیات ارتش که آغاز شد، حدود ۳۰۰ هزار نفر از مردم تامیل هم به طرفداری از ببرها برآمدند و ضدیت خود را با ارتش پنهان نداشتند. این‌ها همان جمعیت انبوهی بودند که پابه پای ببرها در عقب‌نشینی استراتژیک آنها، خانه و کاشانه خود را ترک گفته با زن و بچه و مال و اموال به شمال کوچیدند. این افراد کسانی بودند که جنبش ببرها را باور داشته، همراهی و پشتیبانی آن را وظیفه خود می‌شناختند.

چند ماه قبل در ماه مارس ۲۰۰۷ (اسفند ۱۳۸۵) جنبش ببرها عملیاتی هوایی انجام داده بودند که قطعاً در جلب هواداری و پشتیبانی مردمی آثار مثبتی داشت. دو تن از اعضای جوخه انتحاری هوایی (ببرهای سیاه) با دو فروند هواپیمای سبک حمله جسورانه‌ای را به دو موضع ارتش انجام داده به سلامت به پایگاه ببرهای تامیل بازگشتند. جنبش ببرها عکس‌های آن دو عضو جوخه هوایی را منتشر کرد که در کنار پرابهاکاران برداشته بودند. دنیا دریافت که ببرها قدرت هوایی هم دارند.

آغاز پایان

جنبش ببرها همچنان مواضع خود را یکی پس از دیگری ترک می‌کرد. ارتش از هر روستا و شهر قدم به قدم جلو می‌آمد و ببرها چاره‌ای جز عقب‌نشینی نداشتند. قلمرو ببرها مرتب کوچک‌تر می‌شد. تا سپتامبر ۲۰۰۸ (شهریور ۱۳۸۷) حدود ۱۰ هزار کیلومتر از اراضی و مناطقی که قبلاً زیر سیطره ببرها بود از دست آنها خارج شد و آنها اینک فقط ۵ هزار کیلومتر از قلمرو خود را داشتند.

ارتش جنگی تمام عیار را آغاز کرده بود. مقامات کشوری و لشگری که عملیات را اداره می‌کردند، دیگر نه کاری به خواست مردم داشتند و نه به افکار عمومی داخلی و خارجی. دولت در هفته آخر سپتامبر ۲۰۰۸ (اوایل مهر ۱۳۸۷) با انتشار بیانیه‌ای به سازمان‌های غیردولتی و مؤسسات وابسته به ملل متحد اعلام کرد که از نواحی تحت سلطه ببرهای تامیل خارج شوند. دولت در آن بیانیه، ضرب‌الاجلی برای خروج و تخلیه مناطق یادشده، تعیین و تاکید کرد که از آن به بعد مسئولیتی در قبال سلامت و امنیت کسی در این مناطق نخواهد داشت.

دولت و ارتش جمهوري دموكراتيك سوسياليستي سريلانكا  از همه سو تحت فشار قرار گرفتند، اما توجهی نشان نداده و کار خود را دنبال کردند. در اکتبر و نوامبر ۲۰۰۸ (مهر و آبان ۱۳۸۷) جنگ همه‌جانبه درگرفته بود. جنگی همه جانبه که در آن همه عناصر از قبیل طراحی، استراتژی، منابع، اطلاعات و همه لوازم و ملزومات به کار گرفته شده بود.

سقوط «کیلی نوچی» نقطه عطف جنگ و به عبارتی آغاز پایان ببرها بود. پرابهاکاران فرمانده جنبش در روز ۲۷ نوامبر (۱۷ آبان) که سالروز تولدش و «روزقهرمانان» ببرها بود در سخنانی که ایراد کرد، گفت: «سرزمین تامیل‌ها با جنگ شدیدی درگیر شد که تاکنون شاهد آن نبود. اکنون شعله‌های جنگ از هر گوشه وکنار این سرزمین زبانه می‌کشید و دم به دم بر شدت وحدت آن افزوده می‌شد. آتش‌افروز این جنگ هم دولت بود که در اختیار سینهالی‌هاست. اما دود این آتش فقط به چشم قوم تامیل می‌رفت. دولت سینهالی قصد داشت آتش را تندتر کند تا گرما و حرارت آن تامیل‌ها را بیشتر بسوزاند و آنها را با این روش به قیام علیه جنبش ببرها وادارد.»

اما کاملاً‌ واضح بود که هدف از جنگ فقط نابود کردن جنبش ببرهاست. پرابهاکاران در آن سخنرانی از دولت هندوستان هم قدردانی کرد: «در این برهه خطیر، از مردم و رهبران تامیل نادو و رهبران هندوستان قدردانی و سپاس‌گزاری می‌کنم که از ما پشتیبانی کرده و برای ما قائل به احترام و مودت شده‌اند. از صمیم قلب از آنان می‌خواهم تا صدایشان را با قدرت تمام بلند کنند.»

 

 

کوچ ۳۰۰ هزار نفر با «پرابهاکاران»

حدود ۳۰۰ هزار نفر از مردم همراه پرابهاکاران و چریک‌های او خانه و کاشانه خود را ترک کردند به کوچ ناگزیری تن دادند. پرابهاکاران از هر سو در محاصره بود وضروری بود تا خود را از خط مقدم جنگ دور سازد. او مردم را سپر جان خود می‌دانست، چون امکان نداشت کسی بتواند مثلاً چند هزار تن را بکشد تا به او برسد. پرابهاکاران وضع را آشفته می دید، خواهان متارکه جنگ بود، اما فرماندهان ارتش خیال دیگری در سر داشتند.

درروزهای پایان دسامبر و آغاز ژانویه ۲۰۰۸ (دی ۱۳۸۷) شهر کیلی‌نوچی به دست ارتش افتاد. کیلی نوچی مقر ستاد مرکزی جنبش چریک‌های تامیل بود. چریک‌ها از چند هفته قبل از آن، وقتی اوضاع را وخیم دیده بودند، این شهر را تخلیه کردند. وقتی ارتش وارد کیلی نوچی شد، شهر خالی از سکنه و عاری از هر جنب و جوش بود. سگ‌ها در گوشه و کنار شهر پارس می‌کردند و گاوها در خیابان‌ها پرسه می‌زدند.

چندین و چند روز پیش از ورود ارتش به «کیلی نوچی»، پرابهاکاران، چریک‌ها و گروه هزاران نفره مردم تامیل به «مولایتی‌وو» کوچ کرده بودند، پرابهاکاران سرگرم تبلیغات بود تا توجه دنیا را به وضع وخیم ۳۰۰ هزار نفر مردم آواره تامیل جلب کند. می‌گفت حمله ارتش به مناطقی که صدها هزار انسان در آن استقرار دارند، نسل‌کشی است.

اما حتی در هندوستان هم کسی به درخواست‌های پرابهاکاران توجهی نکرد. به جز چند تن از مقامات ارشد استان «تامیل نادو» که خواهان قطع حملات ارتش سریلانکا شدند و ادامه آن را مساوی با کشتار هزاران نفر از تامیل‌ها اعلام کردند. استاندار تامیل نادو از دولت هند خواست تا واکنش لازم را نشان دهد. او حتی تهدید کرد که به اتفاق وزیران کابینه‌اش دستجمعی استعفا خواهند داد، مگر آن که دولت هند از سریلانکا بخواهد تا عملیات ارتش را متوقف سازد. راجاپاکه رئیس‌جمهوری سریلانکا در نطقی که ایراد کرد،‌پاسخی محترمانه به این درخواست داد، اما این فقط در کلام بود و ارتش کار خود را همچنان دنبال می‌کرد. سرعت عملی که ارتش به خرج داد برای ببرهای تامیل قابل تصور نبود. روز ۲۵ ژانویه ۲۰۰۸ (۱۵ دی ۱۳۸۷) «مولایتی‌وو» هم سقوط کرد. از آن به بعد جنگ شدیدتر و شدیدتر شد. جنگی خشن که در آن به هیچ کس از مردم گرفته تا چریک‌ها رحم نمی‌شد. پرابهاکاران مردم همراه خود را از «مولایتی وو» به «پوتوکودیروپو» کشید.

جنگ در این جا سیاق کاملاً متفاوتی به خود گرفت. در کیلی نوچی و مولایتی‌وو چریک‌ها شهر را تخلیه و تبدیل به شهر ارواح ‌کرده بودند، اما در «پوتوکودیروپو» ارتش با سرعتی سررسید که امکان عقب‌نشینی و تخلیه شهر برای چریک‌ها فراهم نشد. جنگ در شهر به پا شد. تلفات جنگی که در شهر درگیرد بی‌تردید سنگین است و در این مورد چنان که بعداً مشخص شد هر دو طرف تلفات زیادی دادند. اما تلفات ببرها سنگین‌تر بود. ببرها بخش اعظم نیروی جنگی خود را به علاوه شماری از فرماندهان میانی خود از دست دادند. شهر تبدیل به ویرانه شد. چریک‌ها دیواری به طول ۱۰۰ کیلومتر کشیده بودند که پشت آن گودالی به عمق بیش از ۳ متر حفر شده بود. آنها می‌خواستند با احداث این مانع، از پیشروی ارتش جلوگیری کنند و سربازان ارتش را پشت دیوار متوقف سازند. از طرفی می‌خواستند از خروج احتمالی مردمی که از جنگ خسته و از اوضاع بیزار هستند هم جلوگیری کنند تا سپر انسانی نازک و کم اثر نشود.

اما ارتش دیوارها را خواباند و با سرعتی باورنکردنی سرتاسر منطقه شمالی کشور را تصرف کرد. در ماه‌های آغاز سال ۱۳۸۸ سرتاسر نواحی تامیل نشین شمالی سریلانکا تصرف شد. چریک‌های باقی‌مانده کشته شدند. معدودی از آنها به سایر نقاط سریلانکا و یا به جزایر مجاور گریختند و به طریقی خود را به هندوستان رساندند. ارتش اعلام کرد که پرابهاکاران فرمانده چریک‌های ببرهای تامیل هم کشته شده است. ماه مه ۲۰۰۹ (اردیبهشت ۱۳۸۸) به پایان نرسیده بود که داستان جنبش چریکی ببرهای تامیل به پایان رسید.

«پرابها کاران» در نگاهی گذرا

ولوپیلای پرابهاکاران رهبر جنبش ببرهای تامیل در آخرین مراحل جنگ داخلی با ارتش سریلانکا همراه با پسر ارشدش و دوازده تن دیگر از مقامات ارشد و میانی جنبش کشته شد. مرگ او پایان عصری از جنگ‌های قومی کمونیستی در سریلانکا و نقطه عطفی در این نوع جنگ در دنیا بود.

پرابهاکاران اصلاً از قوم تامیل و دهقان‌زاده‌ای بود که با لباسی که برتن داشت از خانه پدری فرار کرد. او در آن زمان چیزی جز شور و احساس به رهایی قوم تامیل نداشت.

پرابهاکاران به اتکای همان شور و احساس  و با بهره گیری از عقاید مارکسیستی وچپ گرایانه توانست عده‌ای را به دور خود گرد آورد که در آرزوی رهایی قوم تامیل با وی مشترک بودند. او این قابلیت را داشت که افراد را اعم از کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از خود، متقاعد و به قبول دیدگاهش  که فعلا بر سر مسئله ی ستم ملی و طبقاتی تاکید داشت متمایل سازد. او جنبش چریکی ببرهای تامیل را خشت به خشت بنا نهاد و برآورد. در سال ۱۹۸۰ (۱۳۵۹) که جنبش را تشکیل داد جمع اعضای آن ۴۰ نفر و کل سلاح‌هایی که داشتند ۲۵ قبضه سلاح سبک بود. سه سال که گذشت جنبش به یمن شخصیت قدرتمند و نظامی پرابهاکاران به موقعیتی رسید که با بهره گیری از زور وارعاب نظامی توانست  بقیه گروه‌های تامیلی وقت را در خود ادغام کرده و یا از صحنه حزف نماید. وقتی جنبش سه ساله شد قسمتی از شمال کشور را به تصرف درآورده بود و در ده سالگی، بخش عمده شمال و شرق کشور را در اختیار داشت.

در سال ۱۹۹۰ (۱۳۶۹) «چاندریکا کوماراتونگا» رئیس‌جمهوری وقت سریلانکا اعتراف کرد که ببرهای تامیل دو سوم سواحل و یک سوم خشکی‌های آن کشور را در اختیار دارند. آنها در دوره‌ای دولتی در درون دولت سریلانکا به حساب می‌آمدند.

این همه از راه مدیریت شخص پرابهاکاران فراهم آمد که چند سالی قبل از آن شاگرد تنبلی بیش نبود که او را از مدرسه اخراج کردند. پرابهاکاران به آنچه می‌گفت ایمان داشت و همواره در کنار مردم تامیل بود، اما اشتباه و ضعف بزرگ او آنجا بود که نتوانست سیاست را به شیوه ای صحیح با نظامی‌گری درآمیزد. به عبارتی پرابهاکاران یکسره بر سلاح تکیه داشت و نتوانست دریابد که سلاح برد مشخصی دارد. نتوانست دریابد که برای نجات ملتش در نخستین مرحله چه عقیده و ایدئولوژی را برگزیند ، و متناسب با اوضاعی که در آن قرار می گرفت ،در کجا و کی باید سلاح را  موقتاکنار گذاشت و گفتگو کرد. او هرگز نتوانست از بیشتر از ۶۰ میلیون تامیل هندو مذهب ساکن در هندوستان بهره جوید .بنابراین فرصت‌های زیادی را که در مسیرش فراهم می‌آمد، از دست می‌داد و راه استفاده از آن را نمی‌دانست. اگر پرابهاکاران قدری بیشتر با کار سیاسی آشنایی داشت، امروز خود و گروهش می‌توانست سرپا باشد و به قوم تامیل ( مسلمان و هندو )خدمت کند. او با اندیشه‌ای تک‌قطبی  کمونیستی و ملی گرائی محدودبه جهان می‌نگریست ، و زندگی خود و گروهی منسجم و نیرومند را که با خون دل تشکیل داده بود، باخت . همچنین  انشعاب «کارونا» و تعدادی از اعضا ی فعال از جنبش و بی توجهی پرابهاکاران به این واقعه خطای بزرگ او بود. او هرگز واقعیت ملت مسلمان ،هندو تامیل را به آن شیوه ای که وجود داشت ندید . این خطاها جملگی از ضعف در بینش سیاسی او ناشی می‌شد. با مرگ او و نابودی جنبش ببرها ، مقاومت و شـورش  کمونیستهای ملی گرای وابسته به ببرهای تامیل ، در جمهوري دموكراتيك سوسياليستي سريلانكا ، رهبری، سازمان، پول، سلاح و مهمات، و همه چیز خود را از دست داده است. و چنانچه اوجالان و امثال وی به واقعیت عقیدتی مسلمانان کردستان و دشمنی سکولاریستهای خارجی و منطقه ای با ملت مسلمان کردستان ، به عنوان دشمنان شماره یک مسلمانان کردستان ، پی نبرند؛  و روش سکولاریستی خود را عوض نکنند ، آینده ی چریکهای ببرهای تامیل آینده ی آنها خواهد بود و کسی هم نمی تواند به دادشان برسد .

نبرد ارتش  سکولاریست سریلانکا با  چریکهای ملی گرای کمونیست  موسوم به ببرهای تامیل ،  توجه جهانی را به سوی یکی از  کهن‌ترین مبارزه ی جدایی‌طلبانه ی تاریخ معاصر معطوف کرد. این جنگ بی‌امان طومار مبارزه ۳۷ ساله سازمان جنبش آزادیبخش تامیل (ایلم) را در هم پیچید. اما علاوه بر آن بر یکی از اسرار و منابع فکری و عملی رهبر پ.ک.ک عبدالله اوجالان نیز پرده برداشت ، ببرهای تامیل الگوی عملی عبدالله اوجالان و مرجع تقلید وی بودند . واقعیتی که سالها از دید عموم پنهان مانده بود .

 

پاورقی ها

١ – کشور Eelam [ مردم تامیل به ملت خود الام تامیل Tamil Eelam می گویند. « ببرهای آزادی بخش کشور تامیل » به ترتیب به انگلیسی و فرانسه چنین خوانده می شوند: LTTE,Liberation Tigers of Tamil Eelam, Tigres de libération de l’ Eelam Tamoul]

٢ – باید یادآوری کرد که اقلیتی از سینگالی ها و نیز تامیل ها، مسیحی بوده و درمیان چریک های ببر های تامیل نیز کاتولیک زیاد است. برای آگاهی بیشتر به تاریخ کشمکش به کتاب زیر مراجعه کنید: Sri Lanka entre particularisme et mondialisation, Eric Meyer, La Documentation Française, Paris ,٢٠٠١.

٣ – قیام جبهه آزادی بخش خلق JVP و سرکوب آن بین ۷۸۹۱ و ۹۸۹۱ ، به طور قطع۳۰۰۰۰کشته داده است.

 

٥ – چریک های تامیل دارای یک ناوگان باربری نیز هستند. با مراجعه به سایت اینترنتی زیر، مقاله پیتر چاک را بخوانیذ: Peter Chalk, LTTE, International organization and operations ,analyse pour les services de sécurité canadiens, mars ٢٠٠٠ www.fas.org/irp/world/para/docs/com٧٧e.htm

٦- Narayan Swamy, Tigers of Lanka,Vijitha Yapa Publications,Colombo,٢٠٠٣.

٧ – نظرخواهی عمومی منتشر شده در دسامبر۲۰۰۳توسط مرکز آلترناتیو های سیاسی – کولومبو www.cpalanka.org

٨ – در مورد ملی گرائی سینگالی ها به کتاب اریک میر – پاورقی ١ – مراجعه نمائید.

٩ – پیرو کمیساریای عالی پناهندگان، از میان ٨٠٠ هزار پناهنده داخلی، ٣٠٠ هزار نفر پس از آتش بس به خانه هایشان بازگشته اند. شبه جزیره جافینا ٦٠٠ هزار نفر جمعیت دارد ولی تعداد اهالی آن امروز به ٩٠٠ هزار نفر می رسد.

١٠ – اطلاعیه مطبوعاتی عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر Human right watch ، ۷ اوت ٢٠٠٣

 

توضیح

 

* سینگالی ها یا سینگهالی به اهالی هندواروپائی جزیره سیلان یا سری لانکا گفته می شود. سینگالی ها بودائی مذهب می باشند. اهالی سری لانکا از سینگالی ها، تامیل ها و بومیان ودا( نزدیک ٦٠٠٠ نفر) و غیر بومیان : مورها ( مسلمان ) ، بورگر ها( حاصل ازدواج مختلط بومیان مختلف ) ، هلندی و پرتقالی تباران تشکیل شد

 

** پوندی شری Pondicherry یا Pondichery سرزمین خود مختار وابسته به اتحادیه هندوستان واقع در ساحل کوروماندل، جنوب شرقی هند و جنوب شهر مدرس می باشد. پوندی شری در سال ١٦٧٤ توسط فرانسوی ها پایه گزاری شده و علاوه بر اهالی محلی ، جمعیت فرانسوی تبار هم دارد که هنوز به این زبان حرف می زنند. این سرزمین خودمختار در سا ل ١٩٥٤ به هند پیوسته است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *