باقی ماندن ، توسعه یافتن و پیروزی نهضتها در كسب حمايت و شركت فعالانه مردم (۳۶۶) واکنش عموم مسلمین در برابر جنگ روانی دین سکولاریسم
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
حيطۀ عملي پيشاهنگ و مبارز مسلمان در مرحلة تبليغ و رسانيدن پيام، تنها مژده دادن به كسب تمام آن نيكوئيها و پاكيهائی است كه در صورت پيروي از فرامين مترقي و انسان دوستانه اسلام، فرد و جامعه از آن برخوردار مي گردند چه ترقيات مادي و چه تعالي معنوي، همچنين بيم دادن و ترساندن فرد و كل جامعه از عواقب عدم بكار گيري و پيروي از چنين برنامه ايست. چه عواقب وخيم دنيويي كه اكنون خود شاهد آنيم و چه عواقب اخروي كه قرآن، نمايي از آن را در حد ظرفيت و درك محدود انسان ترسيم نموده است.
در اين راستاست كه بايد بياموزيم ،افراد هم چنانكه در پذيرش يا عدم پذيرش چنين «آگاهي» اي مختارند و آزاد، در حمايت و شركت در سير مبارزاتي و پيشبرد آن نيز ،آزادند و مختار. و شايد تنها چيزي كه اسلام قبل از اجراي عملي هر دستوري از برنامه اش بر آن تاكيد فراوان دارد اين است كه انسان آزاد آفريده شده و آزاد بايد زندگي كند و پس از اثبات اين آزاديست كه برنامه هاي خود را بر وي پيشنهاد مي كند و بواسطه همين اختيار است كه وي را آزاد گذاشته است. [۱]
از نگاه ديگر بايد بگوئيم كه اعمال انسان در حين اجرا دو مرحله دارد:
- مرحلة نيت و نهان كه فكر و قلب جايگاه آن است
- شكل عمل
كه اگر در شكل دوم اجباري وجود داشته باشد ،هيچگاه در مرحله اول ممكن نيست در آن نيز اجباري صورت پذيرد. و اين اصل مقوم آزادي انسانهايست كه كسي توان تغيير دادن انديشه و درون كسي را ندارد مگر اينكه خدا بروي رحم كرده و خودش نيز بخواهد.
برهمين مبناي آزادي انديشه و درون است كه خداوند مي فرمايد: وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (یونس/۹۹) قلب و مغز محل گردش اختيار مطلق است و حريمی هستند كه اجبار و اكراه در آنها راه ندارد، و نيت شكل دهندة اعمال و محل مؤاخذه است و به همين دليل خداوند بين خطای غيرعمدي و خطيئة با خطاي عمدي فرق مي گذارد . [۲]
اسلام قضيه اي كلامي و يا عقيده اي لاهوتي نيست بلكه دعوتي است بسوي انقلاب درون فردي و اجتماعي ، با کفر به طاغوت و به دنبال آن ایمان به الله ، دعوتي است به سوي انقلاب تكاملي .
بسيار ساده، روشن و آسان دعوت انقلابي و تكاملي خود را عرضه مي دارد و وجود طبقات خشن مادي و معنوي را،با کفر به طاغوت وهرچه زائيدۀ نظام جاهلي است و با دعوت به ايمان وتوحيد، به سوي عدم و نابودي راهنما مي گردد. اما متأسفانه جهالت و عدم درك و بينش صحيح نسبت به پيام و برنامه آزادي بخش و رهايي بخش، انسانهاي ستمديده و مستضعف را چنان دچار بردگي و بندگي مستكبرين و مترفين نموده كه غيرقابل انكار است.
چنانچه مي دانيم به ميزاني كه سردمداران جاهليت و زيردستان حاكمش و نوچه هاي زيردستان، با بهره گيري از ابزار و وسايل مختلف ،و توسل به نيرنگها و حيله هاي زبردستانه ،با مؤمنين بطور كلي و مبارزین بصورت اخص در حال نبرد و ستيزه علني و مخفي مي باشند ، همين به استضعاف كشيده شده ها در مقياس بسيار كوچك هم در مبارزه فعال و ثمربخش به سر نمي برند.
در واقع و ساده تر اينكه، اصحاب جاهليت بخوبي دريافته اند كه اگر اين مستضعفين تحت استثمارشان بيش از اين، بيدار ، آگاه و متشكل و مبارز گردند، و مسائل را آنچنان كه در خورش است بفهمند، و تشكيلات صحيح متناسب با برترين جهانبيني را بوجود آورند، در كمترين مدت، دستهاي پليد جاهليت را بطور كلي و قاطع از دلها، خانواده و اجتماع انساني قطع خواهند نمود. و مردم از اطاعت آنها كه ديرگاهيست مطيع گشته اند به اطاعت خدا گرايش خواهند يافت، ملتي كه قبلاً ذليل شده و آنها را اطاعت مي كردند. فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ (زخرف/۵۴) مؤمنين معياري در قول و عمل را به دست خواهند آورد كه تمامي اميال مستكبرين مترف را به نيستي خواهند كشاند.
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ ؛ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ(زمر/۱۷،۱۸) . و اما أَحْسَن الْقَوْل : مال كيست ؟ : وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ
- دَعَا إِلَى اللَّهِ
- وَعَمِلَ صَالِحًا
- وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (فصلت/۳۳).
مؤمنين چنين معيارهاي اصلي و ثابتي را دارند كه جايي براي مستكبرين و مترفين نمانده. حتي در مورد دين نيز دارند كه : وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا (نساء/۱۲۵) و دین سکولاریسم و تمام شاخه ها و مذاهب آن لگد مال شده و تنها دین اسلام برتری می یابد .
ما به تمامي مسلمین و مؤمنين در سراسر جهان، با دارا بودن هر تفسیر ومذهب اسلامی ،اعلام مي داريم كه، با استفاده از وسايل و ابزارهايي كه اسلام جهت قبول يا رد هر برنامه و سيستم و مدعي اي تعيين نموده ، تلاش و كوشش نموده و آگاهانه به آنچه كه پيامبر خاتم صلي الله عليه و اله و سلم آورده ايمان آورند.
بايد مردم از آن دايره تنگ و خودپرستانه و خودخواهانه اي كه برايشان ترسيم نموده اند خود را خلاص نمود ه و به آزادي انديشه و بازگشت به فطرت و قانون الهي در مورد بندگان خدا برسند [۳] خداوند كشتن و مبارزه عليه تمام انسانهايي كه جهت برپا داشتن قسط به پا خاسته اند را برابر با كشتن انبياء دانسته و كفر به آياتش مي داند. و آنها را به عذاب درد دهنده بشارت مي دهد. إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (آل عمران/۲۱) كه در اينجا ” الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ ” شامل تمامي مبارز ین و آزاديخواهاني از ميان انسانها مي شود كه ممکن است درشرایط موجود دارای تفاسیر مختلفی از اسلام باشند و یا حتی غیر مسلمینی همچون ابوالبختری که عملی از اعمال مومنان مسلمان را در خود جایی داده باشند، و شما به خاطر آن عمل با آنها بجنگید .[۴]
ما مسلمانيم و به تمامي حق طلبان جهان اعلام مي داريم كه واژه « مسلمان » را بخوبي درك نمايند و آن را شبیه زمان آورندگانش صلي الله عليهم و الهم و سلم بدانند و تمام فعاليتهاي مبارزاتي ضد استكبار و اتراف خود را از زير لواي نام « مسلمان » متمركز نموده و وحدت و انسجام و يكپارچگي خود را ،همچون گذشتگان خود، در زمان مرسلين صلواه الله و السلام عليهم اجمعين بزرگترين ابزار انهدام و اتراف دانسته، و يكپارچه گردند[۵]
بايد تمامي مومنين را حول يك كلمه گرد آورد و متحد ساخت، كه خدايي را فقط از آن الله بدانيم و با کفر به طاغوت هيچ شيئي يا شخصي را شريكش نكنيم و هر گونه استثمار انسان از انسان را بکلي رد نموده و هيچ انساني را برده و يا ارباب ديگري قرار ندهيم .
اتحاد حول بندگي الله و توحيد الوهيت و ربوبیت و رد تمام بندگيهاي بندگان و تمام آن چيزهايي كه باعث اين بندگيها مي شوند و در صورت رد اين پيام توسط ايشان ” فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ” نه هيچ عكس العمل ديگري. ما درك صحيح دين اسلام و روح دين اسلام را مساوي با عمل به فرامين پاك دين الله مي دانيم. خداوند با معيار قرار دادن ميزان تبعيت از فرامين و برنامه هاي عملي و ايمانيش از ميان مؤمنينهم پاك و ناپاك را از همديگر جدا مي گردند. مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ(آل عمران/۱۷۹) و اگر گروه يا نسل و قومي از اسلام
سرپيچيدند گروهي را جانشين مي كند كه چنين نباشند[۶]
مومنين به انواع مقاومت در برابر مستكبرين و مترفين ظالم فرا خوانده شده اند:
- با دست : مقاومت مثبت : با زور و قدرت مقابله شود.
- با زبان : مقاومت مثبت : بوسيله تبليغ
- با قلب : مقاومت منفي : حداقل مبارزه و مقاومت كه ضعيف ترين مقاومت و ايمان است . چون نرفتن به فلان مكان، نخريدن فلان جنس، نگفتن فلان سخن و …
اينها پيشرفته ترين و مترقي ترين برنامه هاي سازنده و منطبق با فطرت بشري است كه مي توانست وجود داشته باشد و «مسلمان» بايد به زيباترين شيوة ممكن عملاً با اين برنامه و قانون برخورد نمايد. و از آفات هواي نفس و قلب، خود را به زيباترين شيوه پاك و مبرا گردانند.
مبارزين پيشرو و سابقين، به ياد داشته باشيم كه در اين برهه و تاكتيك هرچه جمعيت ما بيشتر و آگاهتر باشد، موفقيت مان بزرگ تر و راه رسيدن به اهدافمان كوتاه تر خواهد بود. اما از ياد نبريم كه ” إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ “(قصص،۵۶)
اگر ما هدايت را اين چنين براي خود تقسيم بندي نمائيم، شايد اين تسهيل و نمايش ، مسأله «هدايت همگي در دست خداست» را بيشتر برايمان عيني تر گردند و محركي باشد جهت «عمل» اسلامي:
- هدايت فطري (غريزي) : رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى.(طه/۵۰) مانند مرغي كه در هفته سوم بالهايش را كمي بالاتر از تخم ها نگه مي دارند تا اكسيژن لازم به جوجه ها برسد و خفه نشوند.
- هدايت تبليغي و تعليمي : رسالت پيامبران و مصلحين ” رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا.( نساء/ ۱۶۵)
- هدايت توفيقي : براي انجام امور خير كه تنها در دست خداست و بس ” إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ “(هود/۸۸)
- هدايت مؤمنين به سوي منازلشان در بهشت : فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ؛ سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ؛ وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ (محمد:قتال/۴،۵،۶)
هدايت صرفاً در دست خداست ،اما سابق بالخيرات بايد در برخورد با مردم، پس از آنكه به اندازه الگو و اسوه هايش در قرآن، براي آنان زحمت كشيد، و باز هدايت نيافتند، دليلي براي غم خوردن و از بين بردن خودشان وجود ندارد [۷] روش مبارزاتي پيشروان در برخورد با ديگران مشخص و معلوم است و نيازي به نوآوري و بدعت گزاري نيست. زمانی که الله می فرماید : قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(بقره/۱۱۱) و « نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(انعام/ ۱۴۳) – اگر راست مي گوييد با برهان و دانش مرا آگاه سازيد؛یعنی حریف طلبی آشکاری که خود را برتر و قدرتمند تر از رقیب می داند .
جوان و مبارز پيشتاز قبل از پذيرش استدلال مي كند، و قبل از اينكه وارد عمل گردد برنامه ريزي مي نمايد . هيچ ادعايي را بدون برهان نمي پذيرد. قبل از قضاوت فكر مي كند و بر ستايش گذشتگان و نوحه سرائي وضع موجود و آرزوي پيروزي بدون زحمت، نمي انديشد. بلكه خود در عين آگاهي وعلم و ايمان پاك و استوار وارد عمل مي گردد و خود را هميشه در بوتة آزمايش مي بيند ” لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا “( كهف /۷)
نهضتهاي موفق بايد «حمايت» مردم را جلب كنند، ولي اين فقط اول كار آنهاست ،اگر به همين اكتفا كنند طولي نخواهد كشيد كه شكست خواهند خورد؛ آنان پس از جلب حمايت مردم و مؤمنين بايد سعي كنند تا مردم را به «شركت» در مبارزه ترغيب كنند: يعني كاري كنند تا انبوه گسترش يا بنده اي از افراد مؤمن داوطلبانه، فعالانه و با احساس مسئوليت روز افزون خود را وقف عمل وحدت مبارزه كنند. فقط در اين صورت است كه نهضتها مي توانند باقي بمانند ،توسعه يابند و پيروز شوند.
اين امر يك دليل دوگانه دارد . فقط هنگامي رهبران موقعيت خود را بعنوان نخبگان از دست خواهند داد و به ورطه بين اندكها و بسياري، براستي و بخوبي پل خواهند زد كه «حمايت مردم به شركت آنان» چه در «قاعده»و چه در «رأس» و چه در صفوف بينا بين، تحول يابد . و فقط اگر چنين شود نهضت قادر خواهد بود در برابر سركوبي دشمن و گرايشهائي كه منجر به ضعف سازمان خواهد شد و همچنين كشمكشهاي داخلي مقاومت كند.
در مبارزات مسلحانه فقط چند هزار جنگجوي تمام وقت مي توان جذب كرد، ولي در عرصه سياسي شركت مردم به معناي عضويت فعالانه و فرد فرد آنهاست ،در كميته هاي سياسي و بردوش گرفتن مسئوليتهاي متعددي كه حاصل تلاش براي ساختهاي جديد جامعه نوين اسلامي است.
نهضتها با اينگونه تحليل دقيق توانستند به يك«استراتژي تجهيز» دست يابند: يعني استراتژي جلب حمايت مردم به طريقي كه بتواند به شركت مردم منجر شود. و آن پيشگامان معدود با اين كار توانستند ،به تدريج ،از صورت وطن دوستها و مبارزين بدون ملت ، بيرون آيند، از انزواي اوليه خود كه ناشي از نخبگي شان بود خارج شوند، ديگر صداي خود را جايگزين صداي مردم نكنند، و هرچه بيشتر به عنوان نمايندگان برگزيده ملتي كه حرفي از خود دارد، سخن گويند.
بايد مسلمين را تربيت كرد و تعليم داد و آنان را به سوي عقايدي راهنمايي كرد كه به مسائل و مشكلات (بيداري اسلامي) پاسخ مثبت و ثمر بخش بدهند. كه اين نياز مبرمي به آگاهان مؤمني دارد كه خواسته هاي اين مردم مسلمان زير ستم را «تعبير و تفسير» نمايند. و سخنان و عقايد آنان از دو خصيصة محزب «عوامفريبانه و عامه پسندانه» مبرا و پاك باشد. همچنين اين نكته كه جنبش بيداري بايد «مردمي» باشد مهمترين وجهه ايست كه بايد اين جنبش را از يك ماجراجوئي نظامي مشخص و مميز بسازد .و بالاخره اين نكته كه جنبش (بيداري اسلامي)بايد مردمي باشد يك اصل اساسي است.
عده اي گمان مي كنند كه دیکتاتوری مهاجم و اشغالگر سکولاریستی و دشمنان مزدور و مرتد داخلي ما بي اندازه نيرومندند و در مقابل، ملت را ضعيف و ناتوان مي بينند، صاحبان اين طرز فكر، نيرومندي را تنها در سايه سلاح، ارتش و ثروت بيكران و ذخاير مادي مي دانند و از آن جهت ملت را ناتوان مي پندارند كه ،فاقد سلاح و ارتش منظم آنچناني و سرماية مادي است .كه با چنين بينش سطحي و يك جانبه نمي توان ژرفا و واقعيت امر را نگريست .
آنچه در چشم اين افراد جلوه مي كند تنها نيروي مادي دشمن سکولار – صهیونی ومرتدین محلی است، بي آنكه به تضادهاي دروني، نقاط ضعف، عوامل نابودي و نارسايي او پي ببرند، همانگونه كه در اين سو، تنها به نارسائيهاي مادي ملت چشم دوخته اند بدون آنكه به نيروي عظيم معنوي و ديني و امكانات سرشار و عوامل رشد و پيشرفت و بنية جوان او توجه كنند.
طبيعي است تا هنگامي كه مردم در مقابل دشمن سکولار- صهیونی وتوله هاي سکولاربومي اش دست به پيكار نزند، در نهايت ضعف، ودشمنان مسلح كه در مقابل ضربات خود پاسخي نمي يابند، نيرومند به نظر مي رسند؛ ولي اين بدان معنا نيست كه ملت واقعاً ناتوان و دشمنان مردم نيرومندند. زيرا هنوز مردم براي روياروئي و درگيري با دشمن سکولار- صهیونی دست به مبارزه و سلاح نبرده اند. بنابراين مي توانيم بگوئيم: دشمنان تا وقتي نيرومند هستند كه مردم با آنها درگير نشده اند.
البته برخي اين سخن را دور از حقيقت خارجي مي پندارند ،در حالي كه اين واقعيت از تجربيات عيني امة اسلام و همة ملل دنيا سرچشمه مي گيرند كه بصورت امة در آمدند. ملت ويتنام در دهه هاي پيش از استقلال بي اندازه ضعيف و ناتوان بود. يك ويتنامي تنها در صورتي مي توانست با استعمار گران فرانسوي صحبت كند كه سر به زير افكنده و خودش را در برابر او خم كند، گاهي مجبور بود تا زانو سرش را بعنوان تعظيم پائين بياورد، ويتنام به « فاحشه خانه دنيا » لقب يافت بود، در برابر هر سرباز خارجي يك روسپي وجود داشت و….. ولي آنگاه كه ملت بصورت امتي واحد در آمد و به پا خاست چه تحولي پديدار شد؟
وظيفه مبلغين و مسئولين در رابطه با مردم اين است كه با آنان كه سالها در زير ستم، جهل، ترس و استثمار و محروميت نگاه داشته شده اند،«احساس شخصيت اسلامي و قدرت» بدهند. در خلال نهضت نبايد بر ملاهاي دين فروش ابن الوقتي در خدمت مرتدین در آمده و درس خوانده هاي شبه روشنفكر سکولارخائن و يا مغرض توجيه كنند ۀ ظلم تكيه نمود . بلكه بايد هدف اصلي خود را بر روي افكار آزاديخواه و اصلاح طلب مردم متمركز نمود.
اين نه به دليل ضعف در برابر دانسته هاي كهنه و مشخص ملاهاي دين فروش ابن الوقتي و يا شبه روشنفكران سکولار بی دروپیکراست ،بلكه بيشتر بدان خاطر است كه در سرزمين هاي زير نفوذ دشمن سکولار-صهیونی و متحدين مرتد بومي اش ،اينان بصورت طبقاتي حقوق بگير مفت خور شكم پرستي در آمده اند كه در بسياري موارد حاضر نيستند ولي نعمت خود و يا جير ۀ نكبت بار خود را به خاطر قبول و تبليغ حقيقت از دست بدهند، و يا درسخوانده هاي سکولار شبه روشنفكر به خاطر تحجر و عدم آگاهي از جامعه در هاله اي از توهمات و ايدئالهاي خرافي دست و پا مي زنند و حاضر نيستند كه عينيت جامعه و واقعيت امر را ببينند و اين تعصب و
و دگم اند يشي آنان به حدي است كه حاضرند پاها را بريده تا اندازه كفش شود و از كفش مناسب و خواسته شدة جامعه دوري گزينند. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ؛ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ( بقره/۱۱-۱۲)
بايد كوشيد و به اين امر نائل آمد كه در حال و آتيه هر كس انديشه، برنامه يا كار خود را « اسلامي» بنامد ولي صحت آنرا در طول زمان و كسب «موفقيت عملي» در جريان برنامه و تفكرات اسلامي در جامعه ثابت نكرده باشد، بيرحمانه (بعد از طي تمام مراحل) مورد استهزاء قرار گرفته و بعنوان شارلاتان و ياوه گو رسوا گردد .
يك چنين كاري و فقط چنين كاري است كه مردم مؤمن و مسلمان را به حقانيت راه (بيداري اسلامي) و به حقانيت اسلام قطعاً معتقد مي سازد و وي را طرفدار از خود گذشته راه راستين ما مي نمايد و اين امر،كار را به برتري و غلبه كامل و پيروزي نهايي دين توفنده و سازنده اسلام بر تمام مكاتب ابداعي فكري بشر و تحكيم بي چون و چراي اسلام منجر مي سازد.
قهرماني مردم مسلمان زحمت كش، كه بخاطر پيروزي اسلام آگاهانه تن به قرباني مي دهد، پايه انظباط نوين، احياء، تحكيم و رشد آن را تشكيل مي دهد. پيروزي اسلام كه برپايه آگاهي، يقين و ايمان استوار شده است به يقين بر تمامي عادات، شيوه ها و گزينشها ي منحط كه ستم و اختناق خودي و خارجي به ميراث نهاده است، قهراً و جبراً قطعي است، با ظهور نشانه ها ايمان به خلل ناپذيري پيروزي اسلام راسخ مي گردد. و اكنون ديگر يك لحظه سكوت، سكون و غفلت ، شرم آور و شايد بتوان گفت خيانتي است بزرگ در حق خود و بالاتر از آن خيانتي است در حق ديگران.
وظيفه (بيداري اسلامي) در تحقيق اين پيروزي، در اين برهه از زمان، چيست؟
بايد با قهرماني و رشادت بي دريغ خود در مبارزه انقلابي عليه ظالم مفسد خودي و خائنين و استبداد و اختناق در هر شكل و لباس، تمام مسلمين و مؤمنين زحمكتش ، استعمار شدة آگاه را به دايرة مبارزاتي خود جذب كند ، متشكل سازد؛ و براي سرنگون ساختن تمام بي عدالتي ها، نابرابري ها و كليه قوانين غير الهي تحميلي مستكبرين داخلي و خارجي و در هم شكستن هرگونه مقاومتي از جانب ايشان ، آ نان را هدايت و پل عبورشان باشيم.
تقويت جنبه همگاني و جاوداني مبارزه اسلامي منوط بدانست كه، مبارزه هدف مقدسي داشته باشد، كه انگيزة همگان بتواند بود. هدفي كه مردم آنرا در طول زمان و طي نسلها تعقيب كنند. ملتي كه درحال مبارزه است بايد نسبت به چنين هدف عالي آگاهي داشته و آنرا با جانش احساس كند. تا مردم ندانند كه دشمن واقعي كيست و مبارزة با او چه ضرورت حياتي دارد؟ و يقين پيدا نكنند كه انجامش براي بقاء آنهاست درآن شركت نمي كنند. بايد بدانند مبارزه اي كه خونها به پايش ريخته شده است ،به خاطر چيره ساختن اعتقادي فطري و خدشه ناپذير و استقرار نظمي سعادت بخش و حفظ آن مي باشد.
در پايان از فوايد متعدد مشاركت عموم مردم مي توان به موارد زير اشاره كرد :
- به علت اظهارنظرهاي مختلف افراد، راه حلهاي حكيمانه بهتري پيدا مي شود
- به علت مشاركت افراد در اتخاذ تصميمات، از آنها حمايت و پشتيباني مي كنند
- بطور طبيعي چون جهانبيني را متعلق به خود مي دانند، زمينه هاي اجراي آن را تسهيل و به پياده كردن آن كمك مي كنند.
[۱]انعام/۴۸
[۲]احزاب/ ۵- بقره/ ۲۲۵
[۳]ال عمران/۱۹۹
[۴] دقت شود تفاوت است میان مشرک یا مرتدی که در برابر نظام اسلامی به خاطر دفاع از بعض الحقی چون دفاع از وطن ، مال و… می جنگد و نیز کسانی چون کمونیستها یا ناسیونالیستها که جهت دفاع از استقلال یا مبارزه با فقر نظام ویرانگر بزرگتری را جایگزین می گردانند که در نهایت مفاسد رفع چنین مفسده ای بیشتر جلب منافع برای انسانها و دیگر جانداران بوده است؛ با کسانی چون ابوالبختری که اعمالشان کلا منجر به خیر و در خدمت پروسه تکاملی اسلام می باشد.
[۵]مائده/۱۱۱
[۶]محمد/۳۸
[۷]كهف/ ۶- فاطر/۸- قصص /۵۶