کنایه ی احمد مسعود از «جبهه مقاومت لندغران»افغانستان به ایران و پاسخ امارت اسلامی به آن

کنایه ی احمد مسعود از «جبهه مقاومت لندغران»افغانستان به ایران و پاسخ امارت اسلامی به آن

به قلم: عبدالرزاق پروانی

به دنبال درگیریهای مختصر مرزی بین مرزبانان دو سرزمین اسلامی ایران و افغانستان احمد مسعود با کنایه ای جاهلانه خطاب به نظام اسلامی در ایران می گوید: نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟

اولا این شعر یک مصراع از غزل مولوی بلخی است که می گوید:

نگفتمت مرو آن جا، که آشنات منم                  در این سراب فنا چشمه ی حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من             به عاقبت به من آیی که منتهات منم

اگر چراغ دلی دانک راه خانه کجاست               وگر خداصفتی دان که کدخدات منم   

در اینجا الله ج بندگانش را خطاب قرار می دهد و احمد مسعود خائن خودش را در این شعر در جای الله ج قرار داده است و ایران را خطاب قرار می دهد. نعوذ بالله.

در برابر این کفر گوئی و سخن جاهلانه ی احمد مسعود لندغر می بینیم که معاون سخنگوی امارت اسلامی افغانستان با این شعر حافظ شیرازی پاسخش را می دهد که می گوید:

بر درِ میخانه رفتن کارِ یک رنگان بُوَد /   خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

یعنی: رفتن به در میخانه (کنایه از ایران) کارِ  یک رنگان بی ریا است پس خودفروشان را به محلّۀ میخانه چیان (یعنی: ایران ) راه نیست و ایران جای خائنین و خودفروشان نیست و ایران از خائنین و خودفروشان حمایت نمی کند و اگر خائنی هم به آنجا برود هرگز به این ریاکار اعتماد نمی کند و در نهایت یا اصلاحش می کند یا دفعش می کند.

این یک واقعیت است که الله ج در مورد این منافقین آشکار شده می فرماید:  مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِکَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَلاَ إِلَى هَؤُلاء وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً ‏(نساء/۱۴۳) در این میان سرگشته و متردّدند. (گاهی به سوی دین می‌روند و گاهی به سوی کفر می‌دوند . زمانی خویشتن را در صف مؤمنان، و زمانی در صف کافران جای می‌دهند! امّا در حقیقت) نه با اینان و نه با آنان هستند (و گمراه و حیرانند) و هر که را خداوند (بر اثر اعمال زشت و ناپسندش) سرگشته و گمراه کند، راهی برای او (به سوی سعادت و هدایت) نخواهی یافت.‏

این پاسخ رسمی امارت اسلامی به این خائن لندغر علاوه بر معرفی احمد مسعودخائن و ریاکار، در واقع نشان دادن سیاستهای مناسب و جایگاه و موقعیت ایران (کوی می فروشان) است که خائنین را بر علیه امارت اسلامی افغانستان یاری نمی کند و اگر روزی نیاز به یاری رساندن باشد امارت اسلامی (یک رنگان) را یاری می دهد نه « خود فروشان را ».

پیامدهای سیاسی و عقیدتی تفرقه میان مسلمانان

پیامدهای سیاسی و عقیدتی تفرقه میان مسلمانان

به قلم: حکیمه مهدیان

چکیده

مقدمه

مفهوم شناسی

گفتار اول: پیامدهای سیاسی

۱٫ پیروزی باطل بر حق

۲٫ بردگی فکری مسلمانان

۳: نابودی دولتهای اسلامی

۴٫ تجزیه سرزمینهای اسلامی

۵٫ دشمن شناسی نادرست

۶٫ عدم دفاع از یکدیگر در برابر دشمن

۷٫ اتحاد با دشمن

گفتار دوم: پیامدهای عقیدتی تفرقه

مهمترین پیامدهای عقیدتی تفرقه

۱٫ فرقه گرایی

۲٫ تکفیر

۳٫ نسبت دادن عقاید نادرست به یکدیگر

نتیجه گیری

منابع

چکیده

تفرقه از مهم­ترین عوامل نابودی یک امت و ابزاری همیشگی برای پیشبرد نقشه­های دشمنان آن است. تفرقه میان یک امت پیامدهای فراوانی به دنبال دارد. در این نوشتار پیامدهای سیاسی و عقیدتی تفرقه میان مسلمانان مورد بررسی قرار می­گیرد. بر اساس مهم­ترین یافته­های این تحقیق، ایجاد تفرقه میان مسلمانان به شکل­های گوناگون از راهکارهای همیشگی دشمنان اسلام است که بر اساس آن پیامدهایی همچون بردگی فکری، تجزیه سرزمین­های اسلامی، تکفیر یکدیگر و فرقه­تراشی گریبان­گیر مسلمانان شده است.

مقدمه

وحدت و انسجام میان پیروان یک دین از مهم­ترین مؤلفه­های پیشبرد آن دین به شمار می­آید که در صورت نبود آن مشکلات فراوانی گریبان­گیر رهبران و پیروان آن دین خواهد شد.

دین اسلام که قدمتی به درازای چهارده قرن داشته و امروزه پیروان فراوانی در سراسر جهان پیدا کرده است؛ تاریخی پرفراز و نشیب را به خود دیده است، چنانکه گاه حضوری قدرتمند در عرصه‌ی جهانی داشته و سیطره‌ی  خود را از حجاز تا قلب اروپا پیش برده است و گاه نیز اسیر دست دشمنان سیاستمدار خود بوده است. در حوزه‌ی  علم و دانش، در برهه­ای از تاریخ علوم دانش­های گوناگونی همچون ریاضیات، منطق، فلسفه، طب و … به وسیله‌ی  دانشمندان معروف جهان اسلام به نقاط مختلف جهان صادر شده است. با وجود این، باید اذعان کرد این دین، همواره دشمنانی داشته که به دنبال رخنه در صفوف مسلمانان و ایجاد تفرقه میان آنها داشته­اند، تا بدین وسیله مانع از رشد و توسعه این دین شوند. تفرقه میان یک امت، پیامدهای متعددی به دنبال خود دارد که آشنایی با آنها امری ضروری است. آشنایی با پیامدهای سیاسی و عقیدتی تفرقه، رسالت این نوشتار مختصر است.

مفهوم شناسی:

تفرقه در لغت به معنای جدایی، تفرقه، پراکندگی است.[۱] علامه‌ی  دهخدا در توضیح واژه‌ی  «تفرقه» می­نویسد: «پراکنده کردن، پراکنده شدن، پراکنده و جدا جدا کردن چیزی را، جدایی، پراکندگی.»[۲]

همچنین واژه‌ی  «اختلاف» در لغت ـ نقیض اتفاق ـ به معنای ناسازگاری، با یکدیگر خلاف کردن، نزاع، منازعه، تنازع است.[۳]

گفتار اول: پیامدهای سیاسی

مهم­ترین پیامدهای سیاسی تفرقه میان مسلمانان عبارت­اند از:

ادامه خواندن پیامدهای سیاسی و عقیدتی تفرقه میان مسلمانان

جماعت مسلمین و اهل جماعت شدن در عقیده و حاکمیت سیاسی

جماعت مسلمین و اهل جماعت شدن در عقیده و حاکمیت سیاسی

به قلم: محمد اسامه

کسی که می خواهد اهل جماعت شود باید در همان قدم اول خودش را تابع قوانین شریعت الله بداند و ابتدا با پایبندی به قوانین شریعت الله وارد جماعت مسلمین شود. البته این مقدمه در مورد تمام کشورها صادق است، یعنی شخصی که می خواهد مثلاً وارد کشورهای سکولاری چون آمریکا یا انگلیس یا چین یا کره شمالی و آلمان و فرانسه و غیره شود در همان قدم اول باید تابع قوانین حاکم بر آن کشور شود و کاری مخالف قوانین این کشور انجام ندهد وگرنه اصلاً اجازه ی ورود او به این کشور را نمی دهند.

در این صورت یک نصرانی یا یهودی یا مجوس یا صابئی بر اساس قواعدی در داخل دارالاسلام و جماعت مسلمین خودش را تابع قوانینی می داند که در دارالاسلام در مورد او وجود دارد و یک مسلمان هم خودش را تابع کل شریعت الله و حلال و حرامهای اسلام می داند و موضع : «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» می گیرد.

پس مقدمه و جوهره و زیر بنای پیوستن به جماعت و دارالاسلام و اهل جماعت شدن عبارت است از قبول مرجعیت اسلام در قانون و پایبند شدن به حلال و حرام اسلام و بعد، اظهار فرمانبرداری به قدرت حاکمیت قوانین اسلامی و مسئولین دارالاسلام در غیر معصیت الله.

امام شافعی می گوید: دستور پیغمبر-صلی الله علیه وسلم- که می فرمایند(به جماعت مسلمان پایبند باش) فقط دارای یک معنی می باشد که آن هم پایبندی به حلال و حرام اسلام و اظهار فرمانبرداری به شرع است و گرنه اگر جماعت مسلمانان به چندین کشور و منطقه ی مختلف و دور از هم منتشر شدند. چگونه مردم می تواند جسما ًبه صفوف آنها بپیوندد؟! اگر همه ی آنها هم در یک منطقه بودند حتما ًدر اجتماع آنها مسلمان صالح، کافر و منافق هم زندگی می کنند، پس اگر قصد از پیوستن به صفوف جماعت مسلمانان پیوستن فیزیکی به آنها باشد در این حالت بی معنی و تجمع فیزیکی مردم در چنین جایی هیچ تأثیری ندارد. بدین ترتیب حتما ًپایبند شدن به جماعت مسلمانان و پیوستن به آنها عبارت است از قبول کردن و پایبند شدن مردم به حلال و حرام دین و به اظهار فرمانبرداری آنها برای شرع خدا. هر کس هم چنین کرد- هر جا که باشد- جزو جماعت مسلمین می باشد…

می بینیم که امام شافعی- رحمة الله – تنها حضور فیزیکی کسی را در جایی دلیل پیوستن به جمعیت مسلمانان قرار نداده. بلکه پایبندی و دوستی و دشمنی را بر اساس رضای الله و تبعیت از پیامبرگرامی اسلام- صلی الله علیه وسلم-  دلیل اعتبار قرار داده، به معنی دیگر:هر کس اسلام را مرجعیت خود قرار ندهد به جماعت مسلمانان پیوسته است.. پس معنی جماعت مسلمانان با یک مقدمه شروع می شود و به یک اصل می رسد کهعبارت است از:

اول: معنی قانون اساسی شریعت: یعنی: ضرورت تبعیت از قانون شریعت الله و قبول تمام قواعد و مقرراتی که برای اعتقاد و حلال و حرام وضع نموده اند، قبول کردن دیدگاههای آنان- گرچه میان خود مورد اختلاف بوده باشد مانند مذاهب حنفی و زیدی و جعفری و شافعی و حنفی یا معتزله و سلف – پذیرفته می شود چون تمام اختلاف نظر و دیدگاه آرای آنها در چارچوب شرع می باشد.

دوم: از لحاظ سیاسی: یعنی تبعیت از حاکمیت بر دارالاسلام در غیر معصیت الله که این حاکمیت نیز بر اساس قانون شریعت الله پایه گذاری شده است؛ همچنین دوری از «قتال الفتنه» در برابر حاکمیت که نماینده ی ظاهری جماعت است تا زمانی که کفر آشکار(بواح) ی از آنها سرنزده..

در این صورت: «اهل جماعت» شدن با تبعیت از قوانین شریعت الله در حلال و حرامها و حدود و غیره و با دادن «اطاعت» در غیر معصیت الله به حاکمیت بر دارالاسلام گره خورده است.

شماهائی که در دارالاسلام ایران یا امارت اسلامی افغانستان هستید تا چه حد «آگاهانه» اهل جماعت هستید و از منهج صحیح اهل سنت و جماعت در «اهل جماعت» شدن تبعیت می کنید؟

 دیدگاه اسامه بن لادن در مورد طالبان و ایران چه بود؟

 دیدگاه اسامه بن لادن در مورد طالبان و ایران چه بود؟

به قلم: ابومحمود کندزی

این روزها عده ای سعی دارند با دامن زدن به مسائلی ریز و حل شدنی بین دارالاسلام ایران و امارت اسلامی افغانستان آتش بیار معرکه ای شوند که سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز بر این آتش نفت و تیل بریزد.

به یاد بیاوریم که آمریکا از طریق مزدورانش دیپلماتهای ایران را رد مزارشریف قتل عام کرد و شایعه کرد که کار  طالبان است و یا نزدیک منزل ملا محمد عمر رهبر طالبان انفجار انجام داد و شایعه کرد کار ایران است و… . اما هرگز به هدف خودش نرسید.

خبرنگاری از شیخ اسامه بن لادن در خصوص ادعای ایران مبنی بر وابستگی طالبان به آمریکا سوال میکند، شیخ علاوه بر تطهیر طالبان از این اتهام آمریکا را دشمن مشترک طالبان و ایران معرفی میکند و اختلاف طالبان و ایران را سو تفاهم بیان میکند، ضمن اینکه شیخ تصریح میکند که آمریکا به دنبال ایجاد اختلاف بین طالبان و ایران است.

قطعا شیخ اسامه بن لادن به عنوان یکی از رهبران جهاد که از منهج اخوانی سید قطب تبعیت می کرد دارای تحلیل ها و اجتهادات وحدت گرایانه و شرعی اهل سنت و جماعت در خصوص مسائل جهان بود و از دشمن شناسی مهمی برخوردار بود.

اگر به اتفاقات چند روز گذشته و مسخره بازی های عده ای از طرفداران دارالاسلام ایران و امارت اسلامی در مورد حق آبه رودخانه هلمند (هیرمند) دقت کنیم متوجه تکرار تاریخ خواهیم شد.

عده ای خودشان را ادامه دهنده ی راه شیخ اسامه بن لادن در افغانستان می دانند و جوانان را با اسم پیروی از شیخ اسامه بن لادن در مسیر جهاد نگه داشته اند اما آیا اکنون با مشاهده این سخنان شیخ که بیانگر اعتقاد ایشان در مسائل سیاسی و جهادی است از اتهامات بی اساس خود دست برمیدارند یا شیخ اسامه را نیز منحرف و مزدور ایران و… میدانند؟

در دارالاسلام ایران هم که خود را ادامه دهنده ی منهج آیت الله خامنه ای در وحدت اسلامی و تمرکز بر آمریکا به عنوان دشمن اصلی می دانند، آیا از سخنان نسنجیده ی خود در برابر امارت اسلامی افغانستان پشیمان نیستند؟

به قول شیخ اسامه بن لادن: بعضی از طرفداران دارالاسلام ایران و امارت اسلامی افغانستان ممکن است بر اثر سوء تفاهمائی سخنانی بگویند اما هرگز فراموش نکنند که دشمن مشترک آنها و تمام مسلمین جهان آمریکاست.

یادی از خواهر شهیدمان دکتر عافیه صدیقی تقبله الله : ما با غیرت مردان و حیای زنان مومن، بسیار فاصله داریم!

یادی از خواهر شهیدمان دکتر عافیه صدیقی تقبله الله : ما با غیرت مردان و حیای زنان مومن، بسیار فاصله داریم!

خطیب بغدادی رحمه الله در کتابش (تاریخ بغداد) گفته است:

«زنی به نزد قاضی موسی بن اسحاق در شهر ری در سال ۲۸۶ هـ رفت، وکیل زن ادعا کرد که موکل او ۵۰۰ دینار مهریه از شوهرش طلب دارد اما شوهرش انکار کرد پس قاضی به وکیل زن گفت: آیا شاهدی داری؟

وکیل جواب داد: آنان را احضار کرده‌ام

لذا از یکی از شاهدان درخواست کرد که به زن بنگرد تا در شهادت دادن خود به او اشاره کند، شاهد برخاست، به زن هم گفت: بلند شو!

شوهر آن زن جواب داد: چکار می‌کنید؟!

وکیل گفت: همسرت نقابش را برمی‌دارد و آنان به او می‌نگرند تا شناسایی وی توسط آنها درست باشد.

شوهر زن گفت: من نزد قاضی شهادت می‌دهم که او این مبلغ مهریه‌ای را که ادعا می‌کند از من طلب دارد اما نقابش را برندارد (صورتش را به دیگران نشان ندهد)

زن گفت: من نیز قاضی را شاهد می‌گیرم که این مهریه را به او بخشیدم و او را در دنیا و آخرت حلال کردم.

قاضی که از غیرت آن دو شگفت‌زده شده بود گفت: باید این را در زمره‌ی مکارم اخلاق نوشت!».

منبع: تاریخ بغداد (۵۳/۱۵)
به نقل از شذور المعرفة

 به بهانه ی اعدام توهین کنندگان به مقدسات توسط دارالاسلام ایران:  حکم کسی که به مادر مومنین توهین کند

 به بهانه ی اعدام توهین کنندگان به مقدسات توسط دارالاسلام ایران:  حکم کسی که به مادر مومنین توهین کند

به قلم: خالد هورامی

دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ با حکم قضائی در دارالاسلام ایران دو مجرم به دار آویخته شده و اعدام شدند. صدرالله فاضلی زارعی، به اتهام سب‌النبی، ارتداد فطری، قذف مادر پیامبر اکرم (ص)، استخفاف قرآن به وسیله سوزاندن، توهین به مقدسات و انتشار تصاویر خصوصی دیگران بدون رضایت و یوسف مهرداد به اتهام سب‌النبی و توهین به مقدسات دینی و اسلامی اعدام شدند.

در اینجا مناسب می بینم که با استناد به مذاهب مختلف اسلامی حکم کسی را بیان کنم که ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودش و اختیاری به مادرمؤمنان، عائشه (رَضِيَ‌اللَّهُ‌عَنۡهٰا) اتهام زنا می‌زند و به او توهین می کند.

✅   اقوال علما وفقهای حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی و ظاهری، در این‌باره:

  1. امام مالک بن انس: هرکس به ابوبڪر صديق، توهین کند؛ شلّاق زده‌می‌شود. و هرکس به ام‌المؤمنین عائشه توهین کند؛ کُشته می‌شود. پرسیدند: چرا؟! فرمود: چون اتهام به عائشه، مخالفت با قرآن است.(مسند الموطأ ص۱۱۲)
  2. امام احمد بن حنبل: کسی‌که به عائشه توهین می‌کند را بر اسلام نمی‌بینم.(السنة للخلال ۴۹۳/۳)
  3. ابن‌کثیر شافعی :علما اجماع دارند که هرکس به حضرت عائشه بعد از نزول آیات افک، اتهام بزند؛ کافر و دشمن قرآن است. و در قول صحیح‌تر، این‌حکم شامل سایر زوجات رسول‌الله نیز می‌شود.(تفسیر ابن‌کثیر ۳۲/۶)
  4. قرطبی مالکی :اتهام به همسران رسول‌اللهﷺ کفر است.(تفسیر القرطبي ۲۰۵/۱۲)
  5. ۵-     ابن‌عابدین حنفی : اتهام به حضرت عائشه، کفر است طبق اجماع.(حاشیة ابن‌عابدین ۱۶۲/۷)
  6. ۶-     ابن‌قدامه حنبلی : هرکس به حضرت عائشه، آن تهمتی را بزند (که خدا برائتش را نازل کرده) قطعاً به خدای‌عظیم کافر شده است.(لمعة الإعتقاد ص۴۰)
  7. امام محيي‌الدین نووی شافعی : برائت ام‌المؤمنین عائشه از اتهام، یک برائت قطعی‌ست که با نصّ قرآن ثابت شده. وهرکس در پاکی ایشان شک کند (العياذبالله)، قطعاً کافر ومرتد شده است بنابر اجماع مسلمین.(شرح‌مسلم ۱۱۷/۱۷)
  8. ابن‌تیمیه حنبلی :هرکس به حضرت عائشه، تهمتی را بزند که خدا برائتش را نازل کرده؛ قطعاً از دین خارج شده است. و سیره‌ی فقها وعلما از اهل‌بیت و… نیز بر همین رأی قرار گرفته.(الصارم المسلول ص۵۶۶و۵۶۸)
  9. جلال‌الدین سیوطی شافعی : فقها از همین آیات افک، برداشت کرده‌اند که هرکس اتهام به عائشه بزند، کافر است و باید کُشته شود.(الإکلیل ص۱۹۰)
  10. ابن‌قیّم حنبلی : اتهام به امّ‌المؤمنین عائشه، به‌اتفاق امّت، کفر است.(زاد المعاد ۱۰۳/۱)
  11. ملّاعلی‌قاری حنفی :کسی‌که حضرت عائشه را قذف می‌کند، طبق اجماع، کافر است. زیرا با صریح آیاتی که در برائت ایشان نازل شده، مخالفت ورزیده است.(شم العوارض ص۲۷)
  12. ۱۲-                         امام ابن‌حزم اندلسی ظاهری مذهب: توهین به حضرت عائشه، ارتداد کامل از دین ونیز تکذیب سخن خداست.(المحلی ۴۴۰/۱۲)
  13. ۱۳-                         ابن‌حجر هیتمی شافعی :هرکس به ام‌المؤمنین عائشه، نسبت زنا بدهد (العياذبالله)، قطعاً کافر است به اجماع مسلمین. زیرا آیات قرآن را تکذیب کرده است. و بنابراین، کفرِ بسیاری از تندروهای روافض، دانسته می‌شود.(الصواعق المحرقة ۱۹۴/۱)

✅   فتوای علمای ‌شیعه ی ۱۲ امامی :

  1. سلطان‌الواعظین شیرازی (از بزرگترین علمای شیعه) می‌گوید :عقیده‌ی ما شیعیان بر این‌ست که هرکس نسبت فحش وقذف به هریک از زنان رسول الله «ولو عایشه وحفصه باشد» بدهد؛ ملحد وکافر وملعون است. وخون ومالش حلال است؛ چه‌آنکه چنین نسبتی، اهانت بزرگ به مقام مقدس خود آنحضرت ﷺ می‌باشد. (شب‌های پیشاور ص۱۸۰)

http://alhassanain.org/m/persian/?com=book&id=1073&page=180

  • ۲-     آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی و دارالاسلام ایران: زوجات پیغمبرﷺ محترمند؛ هر کسی به اینها اهانت کند – هر کدامشان باشد- به پیغمبرﷺ اهانت کرده؛ این را من قاطعاً عرض میکنم.  [و اهانت به پیغمبر = کفر و ارتداد]

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33325

البته آیت الله خامنه ای رهبر دارالاسلام ایران به این هم اکتفاء نمی کند بلکه فتوا می دهد که : ” اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهام زنی به همسر پیامبر اسلام حرام است. این موضوع شامل زنان همه پیامبران و به ویژه سید الانبیاء پیامبر اعظم -حضرت محمد(ص) -می شود.”

البته لازم است بیان کنیم که آیت الله خامنه ای از همان ابتدا تا کنون از ام المومنین عایشه با همان لفظ «ام المومنین» نام برده اند؛ ایشان خودش مومن است و به همین دلیل از ام المومنین هم با همین عنوان یاد می کند که در اینجا به ذکر چند نمونه اشاره می کنم:

ادامه خواندن  به بهانه ی اعدام توهین کنندگان به مقدسات توسط دارالاسلام ایران:  حکم کسی که به مادر مومنین توهین کند

مهاجرین دقت کنند: امارت اسلامی افغانستان ملی است و جنگ آن با کفار خارجی خاتمه یافته

مهاجرین دقت کنند: امارت اسلامی افغانستان ملی است و جنگ آن با کفار خارجی خاتمه یافته

به قلم: سید احمد تخاری

السلام علیکم

(نقدی را می نویسم اما خواهشاً نشر کنید هر چند مخالفش باشید)

از همان روزهای پیروزی امارت اسلامی افغانستان و تسلط بر کل کشور سراج الدین حقا نی، وزیر داخله امارت اسلامی در پیام تازه‌ای که از سوی فعالان رسانه‌ای امارت اسلامی نشر شد، گفت است که می‌خواهد روابط مثبتی با جهان داشته باشد. حقانی گفت: «جنگ ما جنگ آزادی بود و حق مشروع ما بود، حالا طالبان آماده اعتماد سازی با سایر کشور‌ها هستند.»

طالبان دهها بار اعلام کرده جنگ (جها/د) تمام شده است و خواهان ارتباط حسنه با دیگر کشورها هستند، طالبان میخواهد اعتماد سازی کند.

کشورهایی که طالبان میخواهد با آن ها رابطه دوستانه برقرار کند، کفارحربی هستند و هنوز هم جنایاتشان در حق مسلمانان مظلوم ادامه دارد اما گویا این مسائل در نزد مقامات طالبان اهمیتی ندارد و تنها چیزی که مهم است، ماندن در قدرت است. پس آن ها تمام تلاششان را برای راضی کردن کافران سکولار انجام میدهند و هیچ اهمیتی برای حد و مرزهای شریعت اسلام قائل نیستند.

آیا رسول اللهﷺ در بیشترین فشارها ذره ای از دین تنازل کرد؟ چرا او برای مصلحت ذره ای با کفار قریش توافق نکرد؟

یعنی طالبان که تمام افغانستان را که بالغ بر ۳۵ میلیون جمعیت دارد در کنترل دارد، بیشتر از رسول اللهﷺ در فشار است؟

پس در همین ابتدا باید بدانیم که جهاد در افغانستان تمام شده است و طالبان با هیچ کافری جنگ ندارد و اینکه می گویند القاعده به طالبان در بیعت است و القاعده در جاهای دیگر جهاد می کند عوام فریبی است. چون رهبر طالبان هرگز بیعت القاعده را قبول نکرده است و یکی از بندهای توافقاتشان با آمریکا جنگ با کسانی است که آمریکا آنها را تروریست می داند و القاعده هم گروهی است که آمریکا آنرا تروریستی می داند.

پس طالبان حرکتی ملی است و متعلق به افغانستان و هرگز نباید انتظار داشت با کفار وارد جهاد شود و مثلاً قدس را آزاد کند یا سایر سرزمینهای اسلامی را.

مهاجرینی هم که سالها در کنار افغانها بر علیه آمریکا و ناتو جنگیده اند باید این تغییرات را متوجه شوند و انتظارات خود را تعدیل کنند و گرنه به سادگی خودشان و فرزندان و خاندانشان توسط امارت اسلامی قتل عام می شوند و کافی است به جزئیاتی از توافقنامه صلح بین طالبان و آمریکا نگاه کنند که آمده است:

۱. هر نیرویی(گروه مسلح) که برای امریکا، حکومت افغانی و کشورهای منطقه خطر ایجاد کند، آمریکا مانع آن می شود

۲. طالبان اجازه نمی دهد که هیچ کس و هیچ نیرویی برای امریکا و حکومت افغانستان تهدید ایجاد کند

۳. طالبان همه ی نیروهای مسلح (گروه های مختلف جهادی) را خبردار می کند که باید افغانستان را ترک کنند و به آنها پاسپورت نیز نمی دهد.

۴. امریکا و طالبان ارتباط حسنه خود با یکدیگر را ادامه می دهند و با یکدیگر برای آرام کردن منطقه همکاری می کنند و طالبان باید از قوانین بین المللی اطاعت کند.

مولوی عبدالغفار نقشبندی تلنگری برای اهل سنت و جماعت بلوچستان

مولوی عبدالغفار نقشبندی تلنگری برای اهل سنت و جماعت بلوچستان

به قلم: براهندک بلوچ

زمانی که می بینم که ملت مسلمان بلوچ با آنکه می گویند اهل سنت هستند و در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هم هستند اما نمی دانند اهل جماعت بودن به چه معناست و خیال می کنند به معنای برگزاری نمازها به جماعت است نگرانی و حسرت و افسوس سراسر وجودم را می گیرد.

نگرانی از این بابت که متأسفانه ابزار دست اهل تفرق و فرقه بازها و ضرار سازهائی شده اند که در حال حراج کردن دین و خون و مال و ناموس بلوچها هستند و این بلوچها خیال می کنند این ضرار سازها و احزاب مختلف و رنگارنگ در کنار آنها و از آنها هستند.

در کنار این جریان فاسد و فاسد کنند ما با طیفی آگاه از مومنین سابقه دار و شریعت گرا در میان بلوچها طرف هستیم که اکثراً موضع سکوت و نظاره گر بودن گرفته اند و عملاً اختیار مردم را دست این دجالان و الرویبضه و دعوتگران به سوی جهنم سپرده اند.

برتولت برشت؛ اندیشمند آلمانی می‌گوید: کسانی که خودشان را از سیاست به دور نگه‌ می‌دارند، توسط احمق‌ها اداره می‌شوند.

سواد سیاسی برای ما یعنی علم و آگاهی به «اهل جماعت» شدن، انهم بر اساس تعریف مذهب خودمان و بعداز اهل سنت بودن و سواد زندگی، اهل جماعت شدن از ضروریات زندگی هر مومنی در طول تاریخ اسلام بوده است و منجربه انتخاب روش شرعی در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی و حتی منجر به انتخاب سیاست‌مداران حرفه‌ای برای اداره حکومت توسط شهروندان می‌شود.

در صورت نا آشنایی مومنین به «اهل جماعت» شدن، الرویبضه و خائنین بر عرصه قدرت و مناصب فکری و عقیدتی و منابر مساجد و مراکز فرهنگی و اقتصادی رسوب می‌کنند و فقر و فساد و جهل و خرافات را در جامعه حاکم می‌نمایند.

پس بدترین بی‌سواد، بی‌سواد سیاسی است: بی‌سواد سیاسی که نمی داند «اهل جماعت» شدن به چه معناست مثل انسان سرگردان و کور و کری است که درک زندگی اسلامی ندارد و همیشه اسباب بازی دست فرقه ها و افراد مختلف و سوء استفاده چی است و نمی‌داند که  امنیت فکری و عقیدتی و حتی دینی و جانی و ناموسی و عقلی و مالی او همگی وابسته به اهل جماعت شدن هستند.

چنین شخصی با گرایش به فرقه ها و احزاب مختلف و یا با در پیش گرفتن بی طرفی و نظاره گر بودن حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و می‌گوید: «از سیاست بی‌زارم، من سیاسی نیستم» و عملاً می گوید من «اهل جماعت» نیستم بلکه اگر فرقه بازی و قتال الفتنه هستم.

چنین آدم عوام و بی‌مسئولیتی نمی‌فهمد که بی‌توجهی به «اهل جماعت» شدن است که او را اسباب بازی دست دیگران کرده است و جهل به روشن اسلامی امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی است که فجایع جمعه خونین مسجد مکی زاهدان و غیره را می سازد و قتل و غارت را زیاد می‌کند و از همه بدتر بر فساد ضرار سازها و حتی صاحبان قدرت می‌افزاید و استبداد را دامن‌گیر می‌کند!

این نوع از بی‌سوادی نه سن می‌شناسد، نه جنس، نه تحصیلات. می‌توان تحصیلکرده‌های بی‌شماری یافت که دچار مشکل حاد بی‌سوادی سیاسی هستند. اهل جماعت شدن و هدایت امر به معروف و نهی از منکر بر اساس منهج امامان خودمان باعث رشد سواد و شعور سیاسی در میان مردم ما می شود و اجازه ی سوء استفاده به مسئولین در هر رده ای را می بندد، از این‌رو ضرار سازها و کاسبان دین و مولوی های دجال از رشد سواد سیاسی در جامعه جلوگیری می‌کنند و دشمن آزادی بیان و شفافیت سیاسی هستند. ولی بی‌شعوری سیاسی کار این مولوی ها را سهل و بالطبع زندگی بلوچها را مشکل و طاقت‌فرسا می‌نماید.

اهل جماعت شدن نوعی شعور سیاسی است در دنیای امروز نه اطلاعاتی فانتزی، بلکه یک نیاز اساسی است برای شرعی فعالیت کردن و احساس شهروند مطالبه‌گر شدن، قدم‌گذاشتن به میدان سیاست عاری از دغل‌بازی، فریب و کاسبکاری.

پس بیائید این دغل بازی و فریبکاری و در نهایت فرار امثال مولوی نقشبندی را تلنگری جهت بیداری و «اهل جماعت» شدن خودمان بدانیم که بعد از آن با شناخت صحیح مساله ی امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی بر اسا مذهب خودمان رویدادهای جامعه را تحلیل نموده، عوامل پنهان در پس تبلیغات جاری را متوجه شویم و فریب نخوریم و اجازه ندهیم الرویبضه و دغل بازان با احساسات و موجودیت ما بازی کنند.

یک آیه قرآن چگونه سبب ایمان آوردن پرفسور بزرگ فرانسوی شد؟

یک آیه قرآن چگونه سبب ایمان آوردن پرفسور بزرگ فرانسوی شد؟

قرآن ستیزان و کسانی که فکر می کنند قرآن از سوی الله نیامده است و قرآن کتاب آسمانی نیست این داستان را حتما بخوانند …

هنگامی که «فرانسوا میتران» در سال ۱۹۸۱ میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون را برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل کند.

جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.

رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه به نام «پروفسور موریس بوکای» بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ فرعون بود. تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالم تر از سایر اجساد، باقی مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.

حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد وقتی دید نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است و از خود سوال می کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال ۱۸۹۸ میلادی و تقریبا در حدود ۲۰۰ سال قبل کشف شده است! در حالی که قرآن مسلمانان قبل از ۱۴۰۰ سال پیدا شده است ؟!

چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیج انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسأله نمی گذرد ؟!

و آیا ممکن است محمد صلی الله علیه و سلم هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است ؟ پروفسور موریس بوکای تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.

پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر بازگرداندند ولی موریس بوکای ذهنش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و آیه ۹۲ سوره یونس را برای او تلاوت نمود.

این آیه او را بسیار تحت تاثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم موریس بوکای با تغییرات بسیاری که در فکر، اندیشه و آیینش به وجود آمده بود به فرانسه بازگشت و سال ها در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد را نیافت و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد.

اما آیه ای که سبب مسلمان شدن پرفسور «موریس بوکای» شد این بود:

{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً وَإِنَّ کَثِیراً مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} (یونس/۹۲)

«ما امروز جسد تو را (از امواج دریا و یورش ماهی ها) نجات می دهیم (و آن را به ساحل و به پیش کسانی که تو را الله می دانستند می رسانیم) تا برای کسانی که اینجا نیستند و برای آیندگان درس عبرتی باشی. بیگمان بسیاری از مردمان از آیات (خواندنی قرآن و دیدنی جهان) ما غافل و بی خبرند».

نمونه‌ای از حاکمیت و نظام کامل اسلامی

نمونه‌ای از نظام کامل اسلامی

زندگانی خلیفهٔ راشد، حضرت عمر بن عبدالعزیز – رحمه الله – بعد از نشستن بر کرسی خلافت، معجزه‌ای از معجزه‌های تاریخ امت اسلامی است.

ایشان در مدت کوتاهِ دوونیم‌سال حاکمیت خویش، مسیر تاریخ را عوض کردند. حکومتی را که خلفای قبل از ایشان – بعد از خلفای راشدین – به‌سوی ملکیت‌های فردی سوق داده بودند و به امور دینی و مصالح ملت مسلمان توجه لازم را نکرده بودند، ایشان با راه‌کارهای عملی خویش، به‌سوی عدالت اسلامی، امنیت کامل، رفاه و آسایش عمومی، بردند.

خلافت ایشان نمونه‌ای بارز از تطبیق شریعت بر نظام حکومت بود. در واقع می‌توان گفت که: خلافت ایشان خط بطلانی را بر افواهات کسانی کشید که حکومت‌کردن بر اساس قوانین شرعی را موجب بروز کردن مشکلاتی عمده در باب اقتصاد، علم و پیشرفت می‌دانند!

عمر بن عبدالعزیز رحمه الله توانستند چنان امنیت و عدالتی را احیا بکنند که یک پیرزنی ناتوان و تنها می‌توانست کیلومترها مسافت را بدون کدام دلهره‌ای از جانب دزدان، راهزنان و غیره، به‌پیماید.

ایشان در باب اقتصادی نیز چنان نظام مالی را با امانت کامل براه انداختند که توانستند در مدت کوتاه خلافت خویش، مردم را توانگر و غنی بسازند؛ چنانچه به‌روایت یحیی بن سعید آمده است که : جناب عمر بن عبدالعزیز – رحمه‌الله – بنده را برای جمع‌آوری صدقات و اموال زکات‌ به آفریقا فرستادند؛ زمانی‌که اموال را جمع‌آوری کردم، فقیرانِ آنان را طلب کردم تا اموال زکات را در میان شان تقسیم کنم؛ اما فقیری وجود نداشت تا به آنها بدهم و کسی یافت نشد تا این اموال را از من تحویل بگیرد. عمر بن عبدالعزیز – رحمه الله – با حکومت قرآنی و عدالت اسلامی، همهٔ مردم را غنی و ثروتمند ساخته بود، تا جاییکه کسی پیدا نمی‌شد تا مستحق زکات باشد.
آری، ایشان حاکمیت اسلامی را ابتدا بر زندگی خود به‌صورت عملی، آغاز کردند و زندگی فقیرانه‌ای را شروع کردند؛ اما رعیت و ملت خود را چنان غنی و ثروتمند ساختند که فقیری زیر حاکمیت آن یافت نمی‌شد.