سکوت معنا دار مولوی عبدالحمید زاهدان در برابر ادعای نقشبندی و تولید فاجعه جمعه خونین زاهدان

سکوت معنا دار مولوی عبدالحمید زاهدان در برابر ادعای نقشبندی و تولید فاجعه جمعه خونین زاهدان

به قلم: براهندک بلوچ

سال گذشته مولوی نقشبندی «ادعا» کرد که زنای آن نظامی بلوچ با آن دختر بلوچ برایش محرز شده است و  جهت اثبات جرم زنا بر اساس مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله و سایر مذاهب اسلامی آمده است که خداوند تنها به دو شیوه صورت می گیرد:

  1.  اعتراف زن و مرد زناکار 
  2. ۲-     گواهی ۴ شاهد عادلی که این صحنه زنا را بطور محسوس و يقينی عمل جنسی و ارتكاب زنا را مشاهده‌ كرده باشند نه با حدس و گمان ،و اگر سه نفر از اين چهار نفر، گواهی بوقوع اين جريمه بدهند و نفر چهارمی برخلاف گواهی آنان‌گواهی دهد، يا اينكه يكي از اين چهار نفر ازگواهی خويش منصرف‌گردد، بايد حد قذف درباره اين‌گواهان اجراگردد و این گواهان باید شلاق بخورند.

البته تمام حدود با وجود شبهه ساقط می شوند و تنها وقتي حد زنا هم اجرا می ‌گردد كه وقوع اين جريمه بطورقطعی به ثبوت رسيده باشد. پس در اثبات جرم زنا می بینیم که الله تعالی راهی قرار نداده است که از آن راه شخص بتواند به سادگی دیگران را متهم به زنا کند.

یک سال است که مولوی نقشبندی «ادعا» کرد که این جرم برایش محرز شده است اما نه خودش دلیلی شرعی بر اساس مذهب خودش ارائه داد و نه کسی از او دلیلی خواست و بر اثر این ادعای ثابت نشده توسط عده ای از جوانان باغیرت نماز خوان فاجعه ی خونین زاهدان تولید شد.

سوال اینجاست: زمانی که مولوی عبدالحمید در مورد آن دخترک بی حجاب کُرد سقزی که در مرکز گشت ارشاد تهران مُرد نظر می دهد و خواستار بررسی علت مرگ است و در مورد جنگ روسیه و اوکراین و … نظر می دهد و نقد می کند و… چرا در برابر این دروغ آشکار و این مفسده ای که این مولوی به بار آورد سکوت کرده است؟

سکولاریستهای بی ناموس و بی غیرت کُرد در سراسر دنیا به همراه سایر سکولاریستهای بی غیرت و ناموس فروش دست به دست هم داده و در مورد مرگ مشکوک آن دختر سقزی داستان سرائی کردند تا اینکه منجر به آنهمه فجایع شد که دیدیم.

همه می دانیم که محرک آن جوانان باغیرت بلوچ در حمله با آن پاسگاه نیز همین مولوی بود که بدون آنکه جرم زنا از کانال شرعی آن ثابت شده باشد با شبهاتی که نشر داد بانی و باعث آنهمه فاجعه شد.

دوباره می پرسیم: چرا مولوی عبدالحمید و سایر اهل علم و خطبای مساجد در این زمینه سکوت کرده اند و با استناد به فقه خودمان چیزی نمی گویند در حالی که اکراهی وجود ندارد که بهانه ی اکراه داشته باشند؟

ملت مومن و باغیرت بلوچ و سایر مومنین اعمال شما را می بینند.

«نه» بزرگ مردم ایران به تحریکات شخصیتها و رسانه های احزاب سکولار و مرتد خارج نشین و عبدالحمید زاهدان داخلی نشین

«نه» بزرگ مردم ایران به تحریکات شخصیتها و رسانه های احزاب سکولار و مرتد خارج نشین و عبدالحمید زاهدان داخلی نشین

به قلم: عبدالرحمن براهوئی بلوچ

در سالگرد وفات آن دخترک سکولار بدحجاب، نه تنها ربع پهلوی بلکه تمام احزاب سکولار خارج نشین با صدور بیانیه هایی مردم را به تولید اغتشاش و شورش و حتی به برخورد مسلحانه تشویق و تحریک کردند، اما نتیجه چه شد؟ یک «نه» بزرگ به این سکولارهای خارج نشین.

در کنار این سکولارهای خارج نشین، باز ما شاهد تحریکات مولوی عبدالحمید خطیب مسجد مکی زاهدان بودیم و با تکرار همان دروغها و شبهات در همان «جبهه» ی کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد داخلی قرار گرفت.

مولوی عبدالحمید در نماز جمعه ی قبل از سالگر مرگ این دخترک بدحجاب سکولار گفت: “همین جریان مهسا که پیش آمد، مهسا بخاطر مسئله پوشش بازداشت می‌شود و مامورین او را می‌برند و وقتی جنازه او را تحویل می‌دهند مردم همه احساسی می‌شوند. بالاخره کسی که گناهی ندارد؛ کسی که سرش برهنه باشد، یا کم حجاب باشد، قتل که نکرده که کشته شود!”

مولوی نامحترم: بارها و بارها توسط پزشکان متخصص و با گواهی پدرش ثابت شد که این دخترک بدحجاب سابقه ی بیماری داشته و با چشم سر در دوربین های مداربسته هم دیدیم که در جریان گفتگو با آن خانم مسئول در سالن بیهوش شد و مُرد نه اینکه کشته شده باشد.

چرا گفتم نامحترم: چون کسی که یک دروغ را بارها وبارها تکرار می کند و می داند دروغ می گوید و می داند بر اساس منابع فقهی مذهب خودش جرم قتل چگونه ثابت می شود اما باز بر خلاف مذهب خودش هم عمل می کند و دروغ می گوید و می داند که خروجی این دروغ هم ریخته شدن خون جوانان احساساتی است، جایی برای احترام گذاشتن باقی نگذاشته است.

مردم ایران می دانند که دارای مشکلاتی هستند که باید از کانال صحیح آن رفع شوند نه از کانال اغتشاشات و شعارهای تحریک آمیز امثال شما و سایر احزاب سکولار و ماهواره های ژتونی دشمنان، به همین دلیل نه تنها به تو بلکه به تمام احزاب سکولار «نه» گفتند.

زمانی که تاریخ مصرفت تمام شد مردم ماهیت امثال تو را می شناسند؛ امیدوارم قبل از تولید فاجعه ای جدید این روز برسد.

حکم مسلمینی که می خواهند بین دارالاسلام و مسلمین حکم کفار سکولار جهانی و سازمان ملل را بپذیرند

حکم مسلمینی که می خواهند بین دارالاسلام و مسلمین حکم کفار سکولار جهانی و سازمان ملل را بپذیرند

به قلم: براهندک بلوچ

این روزها و در میان ملت سرگردان بلوچ که به انواع آفتهای عقیدتی و فرهنگی و حتی اخلاقی گرفتار شده است آنچه بیشتر از همه به آن نیاز پیدا شده است کمبود منهج صحیح اسلامی بر اساس مذهب خود مردم ماست.

 از یک طرف مرتدینی سکولار و کمونیست چون مهراب آجوئی برای افکار ارتدادی خود دعوت می دهند و از سوی دیگر امثال حبیب سربازی مرتد نیز برای افکار سکولار و لیبرال دعوت می دهند و متاسفانه از داخل نیز کسانی چون مولوی عبدالحمید حداقل به صورت هفتگی و بسیار بیشتر از این مرتدین سکولار برای پذیرش این سکولاریستها و دموکراسی سکولاریستها در میان مردم و حتی برای حاکم شدن مسئولینی لائیک و مراجعه به مراجع حقوق بشری سکولاریستی تلاش می کند و مستقیما برای این تفکرات و احزاب سکولار زمینه سازی و حتی نیرو جمع می کند.

اگر ما احزاب سکولار و مرتدی چون طیف مهراب و حبیب و بهمن را دشمنان آشکار شده ی مسلمین بدانیم بدون شک این مولوی ها نیز که با انحراف از مذهب امام ابوحنیفه برای چنین مرتدینی زمینه سازی می کنند جزو دارودسته ی منافقین داخلی محسوب می شوند هر چند در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم اینها هرگز تا این اندازه جرئت ابراز وجود نداشتند.

از ابن کثیر سوال شد: آیا حکم شرعی افرادی که به قوانین التقاطی یاسای چنگیزی راضی هستند چیست که حکم را نزد یاسا می برند؟

ابن کثیر در کتاب البدایة والنهایة گفت: اگر افرادی حکم را نزد تورات و انجیل و کتب آسمانی دیگر غیر از قرآن و شریعت الله ببرند کافر هستند، حالا چگونه کسی کافر نمی شود که حکم را نزد یاسای چنگیزخان ببرد که یاسا حکمهای تمام دینها را با هم مخلوط کرده و تبدیل به قانون کرده است؟

دوستان عزیز:

یاسا مخلوطی از قوانین اسلام و مسیحیت و یهودیت و شمنی و … بود؛ اما دین سکولاریسم دشمن تمام این قوانین و از جمله دشمن قوانین شریعت الله است؛ حالا اگر کسی به جای قوانین شریعت الله به این قوانین راضی باشد حکمش چیست؟

لطفا به سخنانی که به دفاع از بلوچ و کُرد و عرب و حتی شیعه و سنی از سوی دیگران داده می شود دقت کنیم؛ آنهم بر اساس مذهب خودمان نه سایر مذاهب؛ تا بدانید که با چه دشمنان و راهزنانی طرف هستیم.

قدمهای بزرگتر مولوی عبدالحمید زاهدان در حرکت به سوی درکات دموکراسی سکولاریستها و تحمیق مخاطبین

قدمهای بزرگتر مولوی عبدالحمید زاهدان در حرکت به سوی درکات دموکراسی سکولاریستها و تحمیق مخاطبین

به قلم: براهندک بلوچ

مولوی عبدالحمید خطیب مسجد مکی زاهدان که با سخنان ضد و نقیض مشهور شده است، همیشه سعی دارد هم طرفدران به ظاهر اسلامگرای موجود در مساجد را راضی کند و هم خوراک تبلیغاتی برای رسانه های سکولار و سکولاریستهای محلی فراهم کند؛ به همین دلیل سخنانش همیشه ضد و نقیض بوده اند چون اسلام و کفر سکولاریسم و دموکراسی ضد و نقیض هم هستند.

آنچه مشخص و معلوم است اینکه مولوی عبدالحمید بر اساس «ادلة الفقه» مورد پذیرش امام ابوحنیفه که امام حنفی هاست به پیش نمی رود و حتی بر اساس «ادلة الفقه» سایر مذاهب اسلامی هم حرکت نمی کند بلکه بر اساس تفکرات مرجئه و به اصطلاح روز بر اساس تفکرات اسلامی لیبرال و آبکی در حرکت است که در آن، تمام مفاسد عقیدتی و اخلاقی و رفتاری افراد نادیده گرفته می شود؛ چون این تفکر بدعی با خارج کردن «عمل» از تعریف ایمان، هر عمل غیر شرعی و غیر اسلامی را قبول می کند.

به همین دلیل شما می بینید که مولوی عبدالحمید گاه می گوید ما می خواهیم مسئولی لائیک داشته باشیم، یا می گوید نمازخوان بودن یا نماز نخوان بودن مسئولین مهم نیست و… و اخیراً و در نماز جمعه ی ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ش از دمکراسی در کنار قوانین اسلامی تمجید و تعریف می کند.

کم هوش ترین انسان می داند که دموکراسی به زبان ساده: یعنی حاکمیت قوانین مردم بر مردم به جای حاکمیت قوانین اسلام بر مردم، یعنی انسان مداری (اومانیسم) در برابر شریعت مداری و الله مداری.

حتی انسانهای کوچه بازاری هم که شبکه های ماهوراه ای را دیده اند و یا با گوشی خود با فضای مجازی آشنا هستند می دانند که دموکراسی ابزاری مثل شورا نیست بلکه دموکراسی بر اساس سکولاریسم بنا شده است و هدف ابتدائی و نزدیک آن جدا کردن قوانین شریعت الله از حاکمیت و امور اجرائی و اجتماعی جامعه است.

مولوی عبدالحید با نادیده گرفتن این روح و ماهیت اصلی دموکراسی سعی می کند مردم را با چیزهای دیگری به دموکراسی مشتاق کند، مثلاً می گوید: “بین «اسلام» و «دموکراسی» مشترکات زیادی وجود دارد. در اسلام و دموکراسی «استبداد» هیچ جایگاهی ندارد.”

با آنکه در اسلام کفار یهودی و نصرانی و مجوس و صابئین می توانند اهل ذمه شوند و طبق پیمانهائی می توانند بر اساس عقاید خود زندگی و عمل کنند و هیچ گونه دیکتاتوری بر آنها وجود ندارد، اما در حاکمیتهای سکولار، دیکتاتوری قوانین سکولاریستی وجود دارد و هیچ شهروند مسلمان و یهودی و نصرانی و مجوس و صابئی حق ندارد برخلاف قوانین سکولاریستی حتی یک «عمل» انجام دهد. آیا این نوع از استبداد سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها را هر انسان کوچه بازاری نمی داند؟

اسلام و دموکراسی در برابر هم قرار گرفته اند: یا حاکمیت قوانین مردم بر مردم و انسان محوری، یا حاکمیت قوانین الله بر مردم و الله محوری. آیا اسلام و دموکراسی سکولاریستها دو نقطه ی متضاد در برار هم نیستند؟ چرا هستند. پس چرا خطیب مسجد مکی زاهدان تا این اندازه مخاطبین خود را فریب می دهد و شعور شرعی مخاطبین خود را دست کم می گیرد؟

مشترکات بین یک شتر با یک انسان بسیار بیشتر از مشترکات اسلام با کفر سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستهاست، آیا به دلیل این اشتراکات می توان برای قوانین حیوانیت تبلیغ کرد؟ همچنانکه همجنس بازها با اشتراکات خودشان با چند حیوان به توجیه خباثت خود می پردازند؟

اسلام به کفار سکولار (مشرک) می گوید ای کافران: لَكُمۡ دِينُكُمۡ وَلِيَ دِينِ (کافرون/۶) دین خودتان برای خودتان و دین خودم برای خودم. دین یعنی: ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش.

عبدالحمید زاهدان به سبک دسته هایی از مولوی های درباری بلوچستان پاکستان و هندوستان و ترکیه و غیره دنبال سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستهاست اما هم مردم مسلمان بلوچ و هم مکان را اشتباهی گرفته است.

«نجدیت» آل سعود، عمیلِ دستگاه‌های استخباراتی طواغیت  

«نجدیت» رسمی آل سعود، عمیلِ دستگاه‌های استخباراتی طواغیت  

به قلم: ابوابراهیم هورامی

همه می دانیم که «نجدیت درباری» و رسمی همیشه توجیه گر دستورات و اعمال حکام و دربار بوده است چون در رژیم آل سعود نوعی سکولاریسم یا جدائی دستگاه حاکمیت از دستگاه مُلاهای مذهبی وجود دارد و هیئت کبار   علمای آن و مفتی های این هیئت نمادی از استفاده ی مذهب در اختیار سیاستهای حکام بوده است نه اینکه حاکمیت و سیاست در اختیار دین باشد. 

با این وجود به این خیزش جدید «نجدیت درباری» معاصر می پردازیم و در ابتدا با تأكيد بر “جامیون آل سعود” نگاهی مختصر به نشأت مداخله  می‌‌اندازیم. به جنگ دوم خلیج فارس رجوعی می‌کنیم. در سال ١٤١٦هجری قمری محمد امان الجامي که شخصی اتیوپیائی بود سیاست‌های دولت وقت آل سعود را طی فتواهای ناشرعی تایید می‌نمود؛ از جمله به ورود نیروهای آمریکای سکولار مهر تایید می‌زد و در همین راستا دولت آل سعود را یاری می‌داد.

پس از او و با معرفی شخصی دیگر بنام “ربیع بن هادی المدخلی” سیاست‌های آل سعود با ادبیاتی شبه اسلامی برای عوام و علما و طلبه های دینی تائید می‌شد؛ ربیع همان سیاست‌های استادش را با شدت بیشتری ادامه داد. او پا فراتر نهاد و تمام کسانی که حتی قلبا با طاغوت آل سعود همراهی نمی‌کرد؛ با لفظ مبتدع و خارجی مخاطبه می‌نمود.

 فرقه‌ی مدخلی مثل تمام نجدیت در درون خود کشمکش‌های زیادی را سپری می‌کنند. از یک طرف ” محمد سعید رسلان” و از طرف دیگر “محمد بن هادی المدخلی” و “عمر بازمول” قصد دارند پس از مردن ربیع المدخلی به رهبری این فرقه گمراه برسند. آنچه که عیان است این جریان نسل به نسل در خدمت به طواغیت متشددتر می‌شوند. و چیزی هم که بر غالب تحلیلگران آشکار است این است که استخبارات سعودی با چراغ سبز ربیع المدخلی قصد دارند که “محمد بن هادی المدخلی” که کل مخالفین عقیدتی‌شان را خوارج می‌خواند را به جانشینی ربیع برگزینند.

 جریان رئالیستی مداخله که خود را نیز رئالیست نشان می‌دهند؛ هر آن عملی را توجیه می‌کنند که مورد تایید ال سعود باشد. حتی این جماعت بودند که کفار سکولار به رهبری آمریکا را دوباره به شبه جزیره عربستان وارد کردند. آنان مناصران دولت  سکولار آمریکا و طاغوت آل سعود برای ادامه اشغالگری و چپاول در بلادالحرمین بودند در حالی که رسول الله فرموده است: لا يجتمع دينان في جزيرة العرب[موطاء] نبايد دو دين در جزيره  العرب ‌گردهم آيند. و در جائی دیگر فرموده است: أخرجوا المشركين من جزيرة العرب. سکولاریستها( احزاب/ مشرکین) را ازجزیرة العرب بیرون برانید.

حال باز مدخلی‌های عبدالطاغوت به میدان امدند و چون این احادیث را جلوی خود دیدند، به شروحی باطل بر این احادیث پرداختند، از جمله مقبل الوادعي. حتی فوزان که ارجاء در بند بند استخوانش رسوخ کرده است شیوه مدخلی‌ها را برای حاکم طاغوتش پیش گرفت. با وجود مخالفت فوزان با مداخله در برخی موارد، اما او نیز در خدمت به حکومت آل سعود دست راست نباشد، حداقل آن دست چپ این حکومت است.

 آیه قرآن فرموده است که کفار سکولار نجس هستند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا (توبه/۲۸) حال چنان شده که مداخله در برابر آیات و احادیث صریح به شروحی فاسد پرداختند تا کفر واضح دولت سعودی را بپوشانند و کفار سکولار را به جزیره العرب وارد کنند و در اختیار کفار سکولار در تهاجم به مسلمین قرار بگیرند.

آنان در جواب گفتند که سکولاریستها(مشرکین/ احزاب) به رهبری آمریکا را تحت امان و ذمه به جزیره العرب بازگرداندیم. گویا این سفهاء احلام از یاد برده اند که دولت سعودی مزدور و دست نشانده ی همین کفار سکولار و بر کفر است و دولتی اسلامی نیست و حق تعیین ذمه و امان را بالتبع ندارد. و احادیث و آثار اجازه این را نداده‌اند که پایگاه کفار سکولار (مشرک)برای عداوت بر مسلمین در سرزمین مسلمین ساخته شود و پای دشمنان قسم‌خورده مسلمین را به خاک اسلام بازگردانند.

اینجا خیانت نجدیت جدید درباری در قالب مدخلی‌ها جرقه‌اش زده شد.سپس آنان کفرهای بواح حکام سعودی را شرعی سازی می‌کردند تا مانع حرکت مسلمین بر ضد کفرهای بواح آنان شوند و هر عالمی هم در سعودی مخالفت می‌کرد بلافاصله زندانی و اعدام می‌شد.آنان جاسوسی از علماء ودعوتگران ضد طاغوت برای استخبارات ال سعود را حلال می‌دانند. همچنانکه ربیع المدخلی یکی از شیوخ مشهور در سعودی به نام “یحیی الحجوری” به جاسوسی و همکاری با استخبارات سعودی تحریض و دعوت می‌دهد.

قیاس عبدالحمید زاهدان در برخورد با مخالفین حکومت، یزید معیار برای مقایسه شدن است یا…؟

قیاس عبدالحمید زاهدان در برخورد با مخالفین حکومت، یزید معیار برای مقایسه شدن است یا…؟

به قلم: براهندک بلوچ

«يَربوع» که شبيه موش صحرايی يا راسو است یک درِ معمولی و آشکار برای رفت و آمد خودش دارد. اما در کنار این درِ محل رفت و آمد خود، از طریق تونل هایی که در خانه اش زده در یک نقطه یا نقاط دوردست تری، در یا درهای دیگری هم برای احتیاط می کند. این درهای احتیاطی را طوری به سمت سطح زمین می کند که سوراخ نشود، بلکه یک قشر نازک باقی می گذارد، نه آن قدر نازک که خود قشر خراب شود و پایین بیاید، بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در آشکار (که همه می دانند) پیدا شد، او بتواند با سرش محکم به این قشر بزند و آن را خراب کند و فرار نماید. این که از این درِ آشکار و شناخته شده وارد می شود، اما  از آن درِ پنهانی خارج شود، عرب به این می گوید: نافقاً؛ یعنی یک راه مخفی درونی پوشیده … . عده ای هم گفته اند که: نام سوراخ مخفی يربوع «نافقاء» است که کلمه ی «منافق» هم از همین واژه گرفته شده است.

دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها نیز، دو در و دو راهرو برای خودشان قرار داده اند؛ یک درِ ورودی که ظاهری است و به راهرو و تونل اصلی باز می شود که اسلام است؛ و یک راهرو و تونل انحرافی و پنهان دیگری که دارای یک درِ خروجی است که باید فرض کنیم درِ پنهانی، احتیاطی و اصلی است که برای روز مبادا و برای خودش نگه داشته است.

مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی زاهدان مدتهاست با روش «یکی به نعل میزنه یکی به میخ» سخنان راست و دروغ و ضد و نقیضی را بیان کرده که همیشه یک راه دررو برای خودش گذاشته است؛ ابتدا سم خودش را در دفاع از سکولاریسم و سکولاریستها و ضربه زدن به حاکمیت بر دارالاسلام می ریزد و بعد با غوغاسالاری و شعار دادن و داستان سرائی و زبان بازی یک راه در رو برای خودش می گذارد،  غیر از سرگردانی برای مریدانش و آماده سازی آنها برای خدمت به احزاب و گروههای سکولار و غیر سکولار و غیر از خوراک تبلیغاتی برای رسانه های کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین بومی  خیری برای مردم ستمدیده و سرگردان بلوچ حنفی مذهب در بر نداشته است.

این مولوی در سخنان خود اصلاً توجهی به منهج اهل سنت و جماعت در مسائل مختلف عقیدتی و اصلاحی و بخصوص در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر ندارد و مثلاً به صراحت اعلام می کند که اشکالی ندارد ما دارای حاکمیتی لائیک باشیم و یک لائیک مسئول حکومتی ما باشد و  در (۱۹ خرداد ۱۴۰۲ش) هم اعلام می کند: ایران کشور یک قشر و قوم و مذهب و حتی کشور فقط اسلام نیست… فکر مذهبی جواب نمی‌دهد. اگر اهل‌سنت گمان کند که این کشور متعلق به اهل‌سنت است یا شیعه گمان کند که این کشور متعلق به شیعه است این تفکر جواب نخواهد داد، بلکه باید فکر انسانی و فکری بالاتر از مذهب داشته باشیم…. اگر بنده به جای شما بودم از صندلی خودم پایین می‌آمدم و در کنار مردم می‌ایستادم و خود را در اختیار عقلای قوم و مردم می‌گذاشتم.”

اسلام از شیعه و سنی تشکیل شده است، فکر انسانی بالاتر از اسلام چیست که این مولوی برای آن دعوت می دهد؟ سکولاریسم است که شب روز برای پیروی از حقوق بشر سکولاریستی  نعره می زند. آیا حکم کسی که این سخن را بگوید در منهج اهل سنت و جماعت چیست؟

در نماز جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ش هم گفت: «یزید تمام این جنایات را برای بقای حکومت خود مرتکب شد.. برای بقای حکومت نباید مردم کشته شوند» از این جنایت یزید فاسق فاجر به این نتیجه ی کلی می رسد که : حکومت، دنیاست و دنیا ارزش ندارد که انسان به‌خاطر آن مخالفان خود را بکشد… اگر مردم بخواهند یک مسئولی نباشد حق با مردم است. ببینید مردم چه می‌خواهند. رضایت پروردگار در رضایت مردم است.”

یعنی به نظر شما در زمان ابوبکر صدیق که آنهمه مردم مرتد شدند به گونه ای که امام نسائی در فرموده‌ای می‌آورد که: «ارتدَّتِ العربُ» [۱]عرب مرتد شدند یا کسی چون ام المومنین عایشه رضی الله عنها می گوید:«ارتدَّتِ العربُ قاطبةً»[۲] عرب همگی مرتد شدند و عمر بن خطاب می گوید: إِنَّ الْعَرَبَ قَدِ ارْتَدَّتْ عَلَى أَعْقَابِهَا کُفَّارًا.[۳] قطعاً عرب مرتد گشته اند بر راه پیشنیان کافرشان، یا امام ابن خُزَیمه ی نیشابوری (۲۲۳ -۳۱۱ق) می‌ گوید: «ارتدَّ عامَّة العرب» یعنی عرب به شیوه ای عمومی‌ مرتد شدند؛ آیا دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم به جنگ با این مرتدین و کار ابوبکر و اجماع صحابه در جنگ با جبهه ی مرتدین اشتباه بود؟  یا به نظر شما در خروج و قیام اغتشاشگران بر علیه عثمان بن عفان حق با آن مردم بود؟ یا در اهل بغی شدن معاویه و آنهمه کشت و کشتار با دو خلیفه ی راشد یعنی علی بن ابی طالب و حسن بن علی باز حق با معاویه بود؟ مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (قلم/۳۶) شما را چه شده؟ چگونه شما (این چنین) حکم (ظالمانه) می‌کنید؟

اینکه به صورت کلی می گوئی: «رضایت پروردگار در رضایت مردم است» دقیقاً سخن ماکیاولی است که می گفت:”هدف وسيله را توجيه مي كند”، و شعارش این بود”صدای خلق صدای خداست” و خشنودی خداوند را در خشنودی مردم است.  

اما الله تعالی تنها قانون شریعت خودش را حق می داند نه اکثریت و اقلیت را و می فرماید: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ(انعام/۱۱۶) ‏اگر از اکثر مردم  پیروی کنی، تو را از راه خدا دور می‌سازند . و می فرماید: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ ۚ (مومنون/۷۱) ‏اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی می‌کرد (و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش می‌افتاد) آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر می‌برند تباه می‌گردیدند (و نظم و نظام کائنات از هم می‌پاشید) .


[۱] النسائی ۳۰۹۴ صححه الالبانی

[۲] ابن عساکر، تاریخ دمشق ۳۰/۳۱۱

[۳] واقدی، کتاب الرده  ۱/۵۱

انسانیت یعنی چه؟ مولوی عبدالحمید اسماعلی زهی زاهدان برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟

انسانیت یعنی چه؟ مولوی عبدالحمید اسماعلی زهی زاهدان برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟

به قلم: عبدالرحمن براهوئی (بلوچ)

اگر به تمام فرهنگ لغتهای دنیا مراجعه کنید متوجه می شوید که انسانیت یا همان انسان گرائی ترجمه ی اومانیسم Humanism)) یا انسان محوری به جای الله محوری است. انسانیت یا انسان محوری یعنی : جایگزینی برای ادیانی که به خدای ماوراء طبیعی و زندگی در آخرت اعتقاد دارند.( The Humanist Magazine). در این دیدگاه خداباوری نقشی ندارد و دیدگاه‌های ماوراء طبیعی از واقعیت را نمی‌پذیرد (انجمن بین‌المللی انسان‌گرایی) در این دیدگاه اصالت بر خواسته های نفسانی انسان است نه خواسته های خدا و دین اسلام یا یهودیت و غیره .

دقت داشته باشیم که: اومانیسم یا انسان محوری یا انسانیت زیر بنای عقیده ی سکولاریستهاست و سکولاریسم بر اساس این عقیده پایه ریزی شده است؛ و در میان مسلمین توسط سه دسته مورد استفاده قرار می گیرد:

  1.  احزاب سکولار و مرتد که دقیقا منظور خود را صادقانه بیان می کنند و دنبال کنار زدن قوانین دین اسلام از حاکمیت هستند
  2. ۲-     دارودسته ی منافقین میان طیفهای مختلف عوام و خواص جامعه که همین اهداف را دارند اما چون چند چهره و بی غیرت و موزی هستند صادقانه آنرا بیان نمی کنند و ما تنها از روی ظاهر عملی آنها و بخصوص از روی سخنانشان می توانیم هدف واقعی اینها را بشناسیم .الله تعالی می فرماید: وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ (محمد/۳۰) تو قطعاً آنان را از روی طرز سخن و نحوه گفتار می‌شناسی.

یعنی همچنانکه از روی ظاهر صورت دارودسته ی منافقین و از روی اعمال و سخنان دارودسته ی منافقین می توانیم آنها را به سادگی تشخیص دهیم به همین شکل و خیلی ساده تر می توانیم مومنین را نیز تشخیص دهیم؛ این شناخت، یک ضرورت ابتدائی برای هر مومنی است.

  • عوام الناس جاهل و نا آگاهی از میان مومنین که  منهج صحیح اسلامی را نمی دانند و خیال می کنند انسانیت یعنی اخلاق عمومی و هر چیز خوبی که خدا به آن راضی است و یا حتی اخلاق عقیدتی که در شریعت الله وجود دارد .

حالا صرفنظر از ظاهر زندگی مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی و صرفنظر از دروغها و اتهاماتی که به الله و پیامبران و اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم زده، تنها با بررسی چند سخن از سخنان این خطیب مسجد مکی زاهدان شما خودتان بگوئید این شخص جزو کدام دسته است و برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟ برای حاکمیت بر اساس شریعت الله و حاکمیت مذهب حنفی مردم بلوچستان یا برای حاکمیت مذهب شافعی مردم کُردستان یا برای اومانیسم واقعی و حاکمیت سکولاریسم؟

  • ۶خرداد ۱۴۰۱(نماز جمعه)  ما باید برای انسانیت اشک بریزیم و غمخوار باشیم.
  • –         11شهریور ۱۴۰۱ (نماز جمعه) برای ما شیعه و سنی و حتی مسلمان و غیر مسلمان هیچ تفاوتی با هم ندارند. ما به انسانیت معتقدیم.
  • –         14آبان ۱۴۰۱ (جمع جوانان طوایف مختلف در مسجد مکی) بهائیان، دراویش، مسیحیان، مذاهب، اقوام و ادیان مختلف  که در انسانیت و وطن با ما شریک هستند باید برابر دیده شوند.
  • –         5آبان ۱۴۰۱ (دیدار با سران طوایف در مسجد مکی) تنها روی مذهب فکر نمی کنیم، روی انسانیت فکر می کنیم، همه نیاز به آزادی و حرمت داریم.
  • –         9دی ۱۴۰۱ (نماز جمعه) هر ایرانی حق انسانی دارد. ما باید حقوق بشر را رعایت کنیم . ما به انسانیت فکی می کنیم.
  • –         23دی ۱۴۰۱ (نماز جمعه) ما به انسانیت فکر می کنیم
  • –         28بهمن ۱۴۰۱ (نماز جمعه) همه اقوام و مذاهب و انسانها در حقوق مساوی هستند و اصل، انسانیت است و به انسانیت فکر می شود.
  • –         17اسفند ۱۴۰۱ (دیدار با طایفه شه بخش) ما فقط طرفدار حق و حقوق قوم یا مذهب خود و حتی فقط طرفدار مسلمانان نیستیم، بلکه برای ما انسانیت مطرح است و معتقدیم کسی که حتی خدا را هم قبول ندارد حق و حقوقی دارد.
  • –         19اسفند ۱۴۰۱(نماز جمعه)انبیاء بر انسانیت تاکید کردند
  • اسفند۱۴۰۱ (نماز جمعه): الله تعالی انسان را برای نفع رسانی به انسانیت و مخلوقات آفریده است
  • –         4 فروردین ۱۴۰۲(نماز جمعه) برای ما مذهب و تنها دین مطرح نیست؛ دین مهم است اما برای ما انسانیت مطرح است.
  • –         21 فروردین ۱۴۰۲ (در ضیافت خانواده ی کشته شده های جمعه خونین زاهدان)امروز مردم بلوچستان ما جدا از تفکرات قومی و مذهبی به اسلام و انسانیت فکر می کنند، آنچه مهم است انسانیت است.
  • –         25فروردین ۱۴۰۲(نماز جمعه زاهدان) اسلام اعتدالی به انسانیت می اندیشد
  • –         28 فروردین( در اعتکاف مسجد مکی) انسانیت خیلی مهم است؛ اگر شخص تورات و انجیل و زبور و قرآن را با خود به همراه داشته باشد اما انسانیت نداشته باشد  هیچ فایده ای ندارد.
  • –         12 اریبهشت ۱۴۰۲ (در دیدار علمای سرباز  و راسک)برای ما شیعه و سنی و مسلمان و غیر مسلمان تفاوتی ندارد . برای ما حق و انسانیت مهم است .
  • –         14 اردیبهشت ۱۴۰۲ (دیدار با مولوی های سیستان) معتقدیم آزادی های هایی را که اسلام و قوانین بین المللی به انسانها داده اند و آزادی هایی که شایسته ی  انسانیت هستند به بشر داده شوند.
  • –         22 اردیبهشت ۱۴۰۲ (نماز جمعه) اگر شفقت و مروت و انسانیت در وجود یک انسان نباشد نشانه آن است که ئر زندگی این انسان دین وجود ندارد
  • –         28 اردیبهشت ۱۴۰۲ (دیدار با مولوی های کورین و..) ما به انسانیت فکر می کنیم
  • –         12 تیر ۱۴۰۲(دیدار با مولوی های خاش و..) ما نیز باید به انسانیت بیاندیشیم و برای منافع همه مردم دنیا فکر کنیم.
  • –         23 تیر۱۴۰۲ (نماز جمعه)  ما به اصل اسلام و به همه ی مسلمانان و به اصل انسانیت و حقوق تمام انسانها می اندیشیم … اساس دارالعلوم زاهدان بر این است که در آن برای انسانیت فکر می شود. … صحابه با بنای تمدن جدید به انسانیت خدمت کردند
  • –         30 تیر ۱۴۰۲ (نماز جمعه) خلفای راشدین به انسانیت می اندیشیدند
  • –         6 مرداد ۱۴۰۲ (نماز جمعه): امام حسین به انسانیت درس شجاعت و شهامت و آزادگی دارد

طیف حسن امینی سنندج و بیانیه های تکراری آنها در حمایت از سکولاریستهای مرتد به بهانه حمایت از محیط زیست

طیف حسن امینی سنندج و بیانیه های تکراری آنها در حمایت از سکولاریستهای مرتد به بهانه حمایت از محیط زیست

به قلم: مسعود سنه ای

 هیچ کسی نمی تواند میزان جنایات احزاب سکولار متنوع و رنگارنگ کورد در حق دین و جان و ناموس و خاک و حیا و شرف کوردها را نادیده بگیرد اما زمانی که حکومت ایران بر علیه آنها وارد جنگ می شود و مثلاً چند بوته درخت سوخته می شوند فوراً عده ای مُلا و غیر مُلا در قالب مدافع محیط زیست و غیره در محکومیت حملات ایران بیانیه پشت بیانیه صادر می کنند اما در برابر جنایات و خونهائی که این احزاب سکولار از کوردها ریخته و می ریزند سکوت می کنند، اینها فقط بر عیب گیری مسلمین تمرکز کرده اند اما در مورد ارتداد و آنهمه جنایات و ظلم و فساد سکولارها سکوت کرده اند.

فرعون در مورد موسی عَلَيْهِ وَعَلى نَبِيِّنَا الصَّلاةُ وَ السَّلام می گفت: وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَىٰ وَلْيَدْعُ رَبَّهُ ۖ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ (غافر/۲۶) ‏فرعون ( به اطرافیان و مشاوران خود ) گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را ( برای نجات خود از دست من ) به فریاد خواند. من از این می‌ترسم که آئین شما را تغییر دهد ، یا این که در زمین فساد را گسترش دهد و پراکنده سازد .‏ متوجه شدید این سکولار به اطرافیانش چه گفت؟ :

  1. موسی می خواهد دین سکولاریستی آنها دگرگون و تغییر دهد؛ سخن حقی است که این کذاب می گوید، چون هدف تمام پیامبران نابودی دین سکولاریسم و سکولاریستها بوده است.
  2. ۲-     پیامبر الله را مروج فساد می داند! که دروغ آشکاری است

اما خروجی این سخنان راست و دروغ می شود: پنهان کردن حق و بسیج مردم بر علیه حقی که همراه موسی بود؛ دقیقاً همان چیزی که الله تعالی کفار یهودی عصر پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم را از آن برحذر می دارد و می فرماید: وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏(بقره/۴۲) و حق را با باطل نیامیزید، و حق را پنهان نکنید. و حال آن که می‌دانید.‏

پس سوزاندن و قطع درختان در حالت عادی کار صحیحی نیست اما اگر مثل رسول الله صلی الله علیه وسلم در محاصره ی یهودیان بنی نضیر مجبور به قطع این درختان شدیم چه؟ مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَىٰ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ (حشر/۵)  ‏هر درخت مرغوب خرمائی را که بریدید، یا بر پایه‌ها و ریشه‌های خود برجای گذاشتید، به فرمان  الله و اجازه او بوده است تا فاسقین (بیرون روندگان از قانون شریعت الله) را خوار و رسوا گرداند.

اما چه کسانی هستند که این موارد را برچسته و بزرگ می کنند و جنایات کفار را ناچیز و کوچک نشان می دهند و حتی نادیده می گیرند؟ ابن تیمیه در مورد دسته هائی از منحرفین میان شیعه که مسلمین را به خاطر گناهان کوچکشان مورد عیبجوئی قرار می دهند اما از کفر و گناهان بزرگ کفار و دارودسته ی منافقین «كاليهود والنصارى والمشركين والإسماعيلية والنصيرية وغيرهم» که آنها را نیز بر علیه مومنین یاری می رسانند چشم پوشی می کنند می گوید: مَنْ نَاقَشَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الذُّنُوبِ، وَهُوَ لَا يُنَاقِشُ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ عَلَى كُفْرِهِمْ وَنِفَاقِهِمْ، بَلْ وَرُبَّمَا يَمْدَحُهُمْ وَيُعَظِّمُهُمْ، دَلَّ عَلَى أَنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ جَهْلًا وَظُلْمًا، إِنْ لَمْ يَنْتَهِ بِهِ جَهْلُهُ وَظُلْمُهُ إِلَى الْكُفْرِ وَالنِّفَاقِ.[۱] هرکسی که به خاطر گناهان با مومنین جرو بحث کند، اما در عین حال با کفار و منافقین به خاطر کفرشان و نفاقشان جروبحث نمی کند بلکه به مدح و ستایش و بزرگداشت این کفار و منافقین هم می پردازد، دلیل بر این است که بدون شک چنین شخصی از جاهلترین و ظالمترین انسانهاست، اگر این جهل و ظلمش او را به درجه ی کفر و نفاق نرساند. 

این دسته از شیعیان منحرف که غلاة میان شیعیان بودند و امروزه تحت عنوان شیعیان انگلیسی شناخته شده اند چون سایر مذاهب معروف به اهل سنت و حتی زیدی ها و معتزله و غیره که مثل خودشان فکر نمی کرده اند را مرتد می دانستند نزد خودشان دلیلی داشتند و می گفتند ما یک کافر اصلی یا یکی از دارودسته ی منافقین را بر علیه مرتدین یاری می دهیم؛ یا پیروان محمد بن عبدالوهاب با مشرک نامیدن مسلمین مخالف خودشان و سپس تکفیر نابجای آنها می گفتند حکم کفار مشرک و مرتدین بدتر از حکم یهود و نصارا است و با کفار سکولار انگلیسی و فرانسوی که سرزمینهای مسلمین را اشغال کرده بودند و مشرکین اصلی بودند کاری نداشتند و تنها با عثمانی ها و سایر مسلمین مخالف خود می جنگیدند، حالا بهانه ی این دسته از مُلاهای کوردستان مثل حسن امینی و غیره در حمایت از این احزاب سکولار  که نزد تمام مذاهب اسلامی مرتد هستند چیست؟


[۱] ابن تيميه، منهاج السنة (٤/ ٣٧٣)

شبکه ماهوراه ای «کلمه» تریبون منافقین آشکار شده و سکولاریسم

شبکه ماهوراه ای «کلمه» تریبون منافقین آشکار شده و سکولاریسم

به قلم: محمد اسامه

دارودسته ی منافقین در اساس طرفدار سکولاریسم هستند اما چون از قدرت دارالاسلام و حاکمیت مسلمین می ترسند آنرا پنهان می کنند و در ظاهر تابع حاکمیت و قدرت مسلمکین می شوند.

اینها تا زمانی که در دارالاسلام حضور دارند و اهل جماعت هستند و صف خودشان را از سایر مسلمین جدا نکرده اند از حقوق اسلامی یکسانی با سایر مسلمین برخوردار هستند، اما به محض آنکه از جماعت مسلمین و دارالاسلام جدا می شوند حکم منافقین آشکار شده را می گیرند که می شود: مَلْعُونِينَ ۖ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا (احزاب/۶۱) این مردم (پلید بدکار) رانده درگاه حقّ و ملعون هستند، باید هرجا یافت شوند آنان را گرفته و پیاپی به قتل رساند.

مشخص است، عقیده ای هم که اینها آشکار می کنند سکولاریسم است و در لباس مسلمان و با عقاید سکولاریستی به جنگ با اسلام و جماعت و دارالاسلام مسلمین می پردازند.

شبکه ی کلمه یکی از این شبکه هاست همچنانکه شبکه های اهل البیت و امام حسین و مرجعیت و … در میان شیعیان انگلیسی هم همین جایگاه و نقش را دارند.

اینها خودفروختگان راه اسلام آمریکائی، و تشیع انگلیسی هستند که مردمان را با سودای مبارزه و آزادی فریفته‌اند. آنان به تریبون دموکرات‌های سکولارمبدل شده‌اند.

به عنوان مثال شیرین عبادی که به ضدیت با احکام الهی برخواست با همان سیمای برهنه‌اش در شبکه‌ای که ادعای نشر اسلام را دارند بارها ظاهر شد، همان کسی که حکم ارث در اسلام‌ را ظالمانه می‌خواند و آزادی را در رد حجاب و برهنگی می‌داند.

از آن سو شبکه کلمه به تریبون جبهه دموکراتیک سکولارها مبدل گشته و رثای یک ملحد ضد دین را برای ملحدی دیگر (روح الشیطان زم) سر می‌دهد. همان روح الله زم که بنام مبارزه با آخوندها؛ استهزائی نماند که به دین اسلام و مبانی آن نکرده باشد.

از سوی دیگر سخنگوی کاخ سفید در بین فارس‌زبان ها شده‌اند و با سیمایی غربی و در اوج بی حیایی سخنان پمپئو را در مورد قتل عام عده ای از مسلمین با آب و تاب نشر میدهند. تا هر چه بیشتر علاوه بر نشان دادن ارتکاب شرك در طاعت (با موافقت با سکولاریسم)، به ما بنمایانند که از کشتار مسلمین به دست آمریکای سکولار شادمانند و با زبانشان ناقض هشتم را عیان کنند.

پس شبکه ماهوراه ای و مجازی «کلمه» تریبون منافقین آشکار شده و سکولاریسم است نه اهل سنت و جماعت.

حسن امینی به همراه سایر دارودسته ی منافقین سنندج باز چهره ی خود را در دفاع از احزاب سکولار و مرتد نشان دادند

حسن امینی به همراه سایر دارودسته ی منافقین سنندج باز چهره ی خود را در دفاع از احزاب سکولار و مرتد نشان دادند

به قلم: کیوان مریوانی

بیشتر از ۴ دهه است که احزاب سکولار و مرتد کوردستان در لباس کمونیسم و ناسیونال سوسیالیسم و سوسیال دموکراسی و فمنیستی و دهها حزب و گرایش سکولاریستی دیگر به دین و ملت و فرهنگ و آبرو و ناموس و حیا و وطن کوردها خیانت و دشمنی می کنند.

بنیانگذار این احزاب سکولار قاضی محمد مرتد بود که مستقیماً از کانال باقراف آذربایجان برای استالین و شوروی ها مزدوری می کرد و به دستور استالین اولین جماعت اسلامگرای کوردها یعنی جماعت ژ.کاف را نابود کرد و به جای آن حزب دمکرات کُردستان را با مرامنامه ی سکولاریستی و سوسیالیستی قرار داد.

این خائن در نهایت بعد از انجام ماموریت توسط شوروی ها در قبال نفت شمال به حکومت رضاخان واگذار شد و مثل دستمال توالت دور ریخته شد. جانشنیان او مثل قاسملو نیز که از اعضای حزب توده ایران بود و مزدور شوروی ها مدتی نزد صدام حسین سکولار ناسیونال سوسیالیست(بعث) کارمند بود و حقوق بگیر بعثی ها، بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران هم به عنوان یک خائن به دین و خاک و مردم بعد از اغتشاشات و جنایات داخلی در مناطق غربی ایران به مدت ۸ سال تمام مثل دارودسته ی رجوی و کومله ها و سایر خائنین در کنار صدام حسین سکولار بر علیه ملت خود جنگیدند.   

بعد از آتش بس صدام حسین سکولار با ایران این احزاب سکولار و خائن نیز به صورت رسمی فعالیتهای خود را متوقف کردند اما بعد از فروریختن حاکمیت صدام حسین و قدرت گیری آمریکا و انگلیس و صهیونیستها در بخشهایی از عراق این خائنین کورد نیز اربابانی جدید پیدا کردند و هر ازگاهی دست به ترور و باج گیری از کوردها و نا امن کردن منطقه کرده اند.

آنروی سکه ای که برای عده ای ناشناخته است و اهمیت کمتری به آن داده می شود نقش دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها)ی داخلی در تسهیل یارگیری این احزاب سکولار در میان کوردها و اهرمهای فشار جهت حمایت از فعالیتهای جنایتکارانه ی این احزاب سکولار است.

این احزاب سکولار و طرفداران آنها بارها و بارها کوردها و سایر مسئولین حکومتی و نظامی را به فجیع ترین شیوه ی ممکن ترور و زجر کش کرده اند که نزدیکترین اقدام جنایتکارانه ی این طیف در اغتشاشات ۱۴۰۱ش ایران بود اما شما هرگز یک محکومیت ساده هم از این موجودات چند چهره ندیدید بلکه با تبلیغات و شعارها و گردهم آئی ها  و بیانیه های پی در پی در حمایت از این اغتشاشگران، آشکارا در «جبهه»ی کفار سکولار جهانی این احزاب سکولار و اغتشاشگران بومی قرار گرفته بودند.

در کنار این، هر گاه حاکمیت با حمایت نیروهای بومی کوردها خواسته جلو جنایات این احزاب سکولار را بگیرد و در داخل یا خارج از مرزهای ایران ضرباتی وارد کند این دارودسته ی منافقین با شعارهای دروغین محافظت از محیط زیست و … به حمایت از این احزاب سکولار قرار گرفته اند و نیروی فشاری بر علیه حاکمیت ایران و نیروهای مردمی کورد شده اند.

حسن امینی از مکتب احمد مفتی زاده یکی از چره های شناخته شده ی این طیف منحرف است که این بار نیز در حمایت از مزدوران سکولار کمونیست پ.ک.ک (پژاک) که مدتهاست باعث ایجاد ناامنی برای روستائیان و هوارنشینان هورامان شده اند بیانیه صادر کرده است.

زمانی که این جنایتکاران که از دختران و پسران ترکیه ای و سوریه ای و چند راه بلد ایرانی تشکیل شده اند آنهمه باج گیری و زور گوئی و تجاوز و ظلم مرتکب می شدند حسن امینی و دارودسته اش لال بودند اما الان که تصمیمی جهت پاکسازی آنها از هورامان و کوههای کوسالان گرفته شده است به بهانه ی دفاع از محیط زیست و در حمایت از این احزاب خائن سکولار صدایشان بلند شده است.