علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۶)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۶)

ارائه: ا.م. الکوردی

شبهه ی بعدی که مطرح میکنند این است که چرا مسلمانان اینقدر ایرانی کشتند؟

اولا باید بگوییم در جنگ ، نقل و نبات و شیرینی پخش نمیکنند. قانون جنگ این است که بکش تا کشته نشی. جنگ یعنی روبرو شدن با خون. کسی که در جنگ شرکت میکند باید خودش را برای روبرو شدن با این ۳ حالت آماده کند: یا می کشد.یا کشته میشود. یا به اسارت گرفته میشود. اینطور نبود که فقط از ساسانیان کشته شده باشد بلکه تعداد شهدای اسلام هم در آن جنگها بسیار زیاد بود.آنگونه که میگویند فقط در روز قادسیه ۸۵۰۰ نفر از مسلمانان شهید شدند اما این اعداد و ارقام هیچ اعتباری ندارند.فقط میتوانیم بگوییم از هر دو طرف تعداد زیادی کشته شدند.

ثانیا:مسلمانان با سربازان و نظامیان میجنگیدند نه با مردم عادی و در هیچ جای تاریخ ثابت نشده که مسلمانان مردم عادی یک منطقه را کشته باشند.اگر هم کسانی از غیرنظامیان را کشته باشند حتما جرمی مرتکب شده اند یا جاسوس و خبرچین بوده اند.غیرنظامیان غیر مسلمان در دولت خلافت اسلامی اهل ذمه نام دارند و هیچ مسلمانی حق ندارد به حقوق آنها تجاوز کند.و این اصلا با مبنای اسلام مطابقت نمیکند که اهل ذمه را بکشند  و اهل ذمه در اسلام احکام خاص خود را دارند و حتی در این مورد کتابها نوشته اند که میتوان به کتاب ” احکام اهل الذمه” اثر دانشمند بزرگ جهان اسلام امام ابن قیم  رحمه الله اشاره نمود و شما اسلام ستیزان کجا این حرفها را میفهمید؟!!!!

توصیه های ده گانه ی ابوبکر صدیق رضی الله عنه به یکی از فرماندهانش در  شام بسیار مشهور است و  جواب خوبی به کسانی است که اسلام را به تجاوز و کشتار ظالمانه متهم میکنند.در کتاب الموطا اثر امام مالک رحمه الله  ج ۲ ص ۵۶ و همچنین در المصنف ابن ابی شیبه ج ۳ ص ۲۲۱ از قول ابوبکر صدیق رضی الله عنه به فرمانده سپاهش چنین آمده:( إِنِّي مُوصِيكَ بِعَشْرٍ لَا تَقْتُلَنَّ امْرَأَةً وَلَا صَبِيًّا وَلَا كَبِيرًا هَرِمًا وَلَا تَقْطَعَنَّ شَجَرًا مُثْمِرًا وَلَا تُخَرِّبَنَّ عَامِرًا وَلَا تَعْقِرَنَّ شَاةً وَلَا بَعِيرًا إِلَّا لِمَأْكَلَةٍ وَلَا تَحْرِقَنَّ نَحْلًا وَلَا تُغَرِّقَنَّهُ وَلَا تَغْلُلْ وَلَا تَجْبُنْ) يعني “من تو را به ده امر سفارش میکنم.هیچ زنی را نکشید.هیچ خردسالی را نکشید.هیچ پیرمردی را نکشید.هیچ درختی را که ثمر میدهد قطع نکنید.هیچ خانه ای را ویران نکنید.هیچ بز و گوسفند و شتری را نکشید الا برای رفع نیاز خوردن.زنبور عسل را نسوزانید.زیاده روی نکنید و به مردم ستم روا ندارید.” این قوانین بشردوستانه را اسلام در ۱۴۰۰ سال پیش در جنگ ها اجرا کرده است که جوامع به اصطلاح طرفدار حقوق بشر امروز هنوز هم که هنوز است نتوانسته گوشه ای از آن را در جنگ هایشان اجرا کنند.جنگهای این مدعیان حقوق بشر سراسر کشتار و تجاوز به زنان و غارت اموال مردم است و با استفاده از رسانه های دروغگو  و اسلام ستيز  این جنایتهایشان را سرپوش می نهند و برعکس سعی میکنند اسلام را در نظر مسلمانان زشت جلوه دهند و جای بسی تاسف است که عده ای مسلمان ناآگاه به محض شنیدن این خبرهای دروغ آن را باور میکنند و بین مردم نشر میدهند.

ثالثا: تعداد کشته شدگانی که در روایات تاریخی آمده است بسیار زیاد است و اگر کسی این روایات را بخواند و عقل سالمی داشته باشد به دروغ بودن آنها پی میبرد.گاه تعداد این کشتگان را آنقدر زیاد ذکر کرده اند که اگر مسلمانان بمب اتم هم داشتند نمیتوانستند این تعداد را در یک روز بکشند چه رسد به شمشیر آهنی!!!!! این روایات اغلب از طریق اشخاص مدلس و دروغگو و دشمنان اسلام در کتب تاریخ وارد شده و  به ما رسیده و قطعا هیچ عالم اسلامی و هیچ عقل سالمی این روایات را صحیح نمیداند.اشخاصی که این روایات را صحیح میدانند بفرمایید طبق قواعد رجالی اسلام یک روایت صحیح تاریخی را به ما نشان دهند هرچند که بر ما معلوم است که شما دشمنان اسلام  مقلدی بیش نیستید و آنقدر سوادتان در سطح پایینی است که نمیتوانید اصل روایت را که به زبان عربی در کتابهای تاریخ آمده-تاکید میکنم به زبان عربی -برای ما بیاورید چه رسد به اینکه بر اساس قواعد رجالی آن روایت را برای ما بررسی کنید و سعی کنید صحیح بودن آن را برای ما ثابت کنید.شما فقط مقلد یک عده بیسواد مثل خودتان هستید.بدون اینکه از صحت یک خبر اطلاع پیدا کنید آن را کورکورانه نقل میکنید.چیزی را در یک کتابی میخوانید و بدون اینکه بروید آن را بررسی کنید ببینید صحت دارد یا خیر عین آن را مثل طوطی برای ما میخوانید. اینگونه قبول نیست اصل روایت را به زبان عربی بیاورید و سند آن را بررسی کنید.

و در پایان این سخن زیبای پیامبر رحمت را یادآور میشویم .پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم میفرمایند”كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِبًا أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ” .يعني براي دروغگو بودن یک شخص همین بس که هر آنچه را میشنود(بدون اینکه درباره آن تحقیق کند) بازگو نماید.[۱]

والسلام علی من اتبع الهدی.


[۱] صحیح امام مسلم نیشابوری رحمه الله.

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۵)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۵)

ارائه: ا.م. الکوردی

۶- سادگی و بی آلایش بودن مسلمانان : اين هم از جمله مواردی بود که جذابیت اسلام را برای مردم بیشتر کرده بود و سبب شد ایرانیان زیادی به دین مبین اسلام مشرف شوند.

زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت ص۸۳ و ۸۴ مینویسد”در واقع این فتح نهاوند در آن روزگاران پیروزی بزرگی بود.پیروزی قطعی ایمان و عدالت بر ظلم و فساد بود.پیروزی نهایی سادگی و فداکاری بر خودخواهی و تجمل پرستی بود.رفتار ساده ی اعراب در جنگهای قادسیه و جلولا و پیروزی شگفت انگیزی که بدان آسانی برای آنها دست داد و به نصرت آسمانی می مانست جنگجویان ایران را در نبرد به تردید می انداخت و جای آن نیز بود.این اعراب که جای خسروان مرزبانان پرشکوه و جلال ساسانی را میگرفتند مردم ساده و بی پیرایه ای بودند که جز جبروت خدا را نمی دیدند.خلیفه ی آنها که در مدینه می زیست از آن همه تجمل و تفنن که شاهان جهان را هست هیچ نداشت و مثل همه مردم بود.آنها نیز که از جانب او در شهرها و ولایات تسخیر شده به حکومت می نشستند و جای مرزبانان و کنارنگان پادشاهان ساسانی بودند زندگی ساده ی فقرآلود زاهدانه یا سپاهیانه داشتند.سلمان فارسی که بعدها از جانب عمر به حکومت مدائن رسید نان جوین می خورد و جامه ی پشمین میداشت…از اسباب دنیایی نیز جز دواتی و لولئینی نداشت.این مایه سادگی سپاهیانه یا زهدانه البته شگفت انگیز بود و ناچار در دیده ی مردمی که هزینه تجمل و شکوه امرا و بزرگان ساسانی را با عسرت و رنج و با پرداخت مالیات ها و سخره ها تامین میکردند اسلام را ارج و بهای فراوان می داد.”

به همین شکل مینویسد تا در ص ۸۴ به زندگی ساده  خلیفه امیرالمومنین عمر رضی الله عنه و مردمی بودن ایشان اعتراف میکند و مینویسد:

“خلیفه با آنها در مسجد می نشست و رای میزد و آنها نیز بسا که سخن وی را قطع میکردند و بر وی ایراد میگرفتند و این شیوه رفتار ساده ناچار کسانی را که از احوال و اوضاع حکومت خویش ستوه بودند بر آن میداشت که عربان و آیین تازه آنها را به دیده ی اعجاب و تحسین بنگرند”

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۴)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۴)

ارائه: ا.م. الکوردی

۳-اگر ایرانیان رغبتی به مسلمان شدن نداشتند چگونه این همه فقها و محدثان و عالمان اسلامی از میان ملت ایران وجود دارند(جالب اینجاست که این کتابها با زبان عربی نوشته شده است و این نشان میدهد که ایرانیان با اعراب مشکلی نداشتند)؟ در میان عربها هنوز هم مشهور است که میگویند”آن چنان که ایرانیان برای گسترش اسلام کوشیدند خود عربها نکوشیدند”

مهم ترین کتاب های حدیثی اهل سنت و شیعه توسط ایرانیان آن زمان نوشته شده است.

صحاح سته (۶ کتاب مهم اهل سنت) همگی توسط ایرانیان نوشته شده است .امام مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب کتاب صحیح مسلم.امام محمد بن اسماعیل بخاری صاحب کتاب صحیح البخاری.امام ابن ماجه قزوینی صاحب کتاب سنن ابن ماجه.امام ابوداود سجستانی(سلیمان بن اشعث) صاحب کتاب سنن ابوداود.امام نسائی خراسانی صاحب کتاب سنن نسائی.امام محمد بن عیسی ترمذی(گفته اند ترمذ از بلاد ماورا النهر است و جزو ایران آن زمان)صاحب کتاب سنن ترمذی.

ذکر ایرانیان مسلمان که در راه اعتلای اسلام کوشیده اند از شمار خارج است.از قبیل امام داوود بن علی ظاهری اصفهانی.امام ابوزرعه رازی.امام محمد غزالی طوسی و……

۴-تاریخ نشان داده که زرتشتی ها تا ۴ قرن بعد از ورود اسلام به ایران اکثریت بوده اند و شعائر دینی خود را آزادانه انجام میدادند.با این وصف چگونه ممکن است اسلام با زور به ایرانیان تحمیل شده باشد؟اسلام پس از ورود به ایران و روم سه راه را به آنها پیشنهاد میکردند.۱-اسلام بیاورند که در این صورت برادرانشان محسوب میشدند و زیر سایه ی دولت اسلامی به راحتی زندگی میکردند.۲-بر دین خود باقی بمانند و به دولت اسلامی در قبال اینکه از آنها محافظت مینماید جزیه بدهند.اگر این دو راه را قبول نکردند و سر جنگ داشتند مسلمانان نیز با آنها میجنگند و شمشیر بین آنها حکم میکند یا اینکه مال و اموالشان را جمع کنند و از سرزمین اسلامی بیرون روند.بر اساس این قانون شرعی ایرانیان میتوانستند بر دین خود باقی بمانند و اسلام نیاورند.

۵-رفتارهاي عادلانه ی ارتش مسلمین در بسیاری از موارد منجر به اسلام آوردن سربازان ارتش ساسانی می شد چنانکه در کتاب فتوح البلدان بلاذری ص ۲۷۹ آمده است که”کان مع رستم يوم القادسية أربعة آلاف يسمون جند شهانشاه، فاستأمنوا علي أن ينزلوا حيث أحبوا و يحالفوا من أحبوا و يفرض لهم في العطاء فأعطوا الذي سألوه” یعنی “در روز نبرد قادسيّه، چهار هزار سپاهي با رستم فرّخزاد درجنگ حضور داشتند که آنانرا گارد شاهنشاهي ميناميدند. اين چهار هزار تن ايراني، از مسلمانان امان خواستند تا در هر کجا از سرزمين اسلام مايل بودند فرود آيند، و با هر کس که دوست داشته باشند هم پيمان گردند و براي آنان عطايي مقرر شود، و مسلمين نيز آنچه درخواست نمودند، بديشان بخشيدند” و در نتیجه این کار انسان دوستانه ی مسلمانان این ۴۰۰۰ نفر به دین مبین اسلام مشرف شدند چنانکه در همان کتاب ذکر شده است که”أسلموا علي مثل أسلم عليه أساورة البصرة و أتوا الکوفة فأقاموا بها” یعنی “همانند سوارکارانی که در بصره اسلام آوردند این گروه نیز اسلام آوردند و در کوفه اقامت کردند”..همچنین پس از غلبه ی ارتش اسلام بر ساسانیان حضرت عمر رضی الله عنه یک عرب را به فرمانروایی ایران تعیین نکرد بلکه یک ایرانی را حاکم سرزمین فارس کرد به اسم روزبه یا همان سلمان فارسی و این هم از رفتارهای عادلانه مسلمانان بود.

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۳)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۳)

ارائه: ا.م. الکوردی

*تفتیش عقاید مردم:

پروفسور توماس آرنولد در کتاب تاریخ گسترش اسلام مینویسد”زجر و شکنجه و تجسس عقاید و دین در تمام مردم یک نوع حس تنفر علیه دین رسمی زرتشتی و خاندان پادشاهی که به تحمیل آن بر مردم کمک می نمود بوجود آورده بود و موجب آن شد که فتح اعراب بصورت یک نوع نجات و رهایی و آزادی جلوه نماید”.

*تجمل گرایی درباریان و شاهان ساسانی:

در صفحه۸۴ از کتاب دو قرن سکوت آقای زرین کوب به این امر اشاره میکند و مینویسد”مردم هزینه تجمل و شکوه امرا و بزرگان ساسانی را با عسرت و رنج و با پرداخت مالیات ها و سخره ها تامین میکردند”

حال به مسئله ی مهم تری میرسیم که اسلام ستیزان همواره آن را مطرح میکنند و سعی میکنند اینطور جلوه دهند که اسلام با زور شمشیر به ایران آمد و ایرانیان به هیچ وجه رغبتی به مسلمان شدن نداشتند.

۱-ایرانیان از دین سراسر خرافات زرتشتی خسته شده بودند و به این دلیل اسلام را دین کاملتری یافتند و مسلمان شدند.

حتی آقای زرین کوب نیز نتوانسته این قضیه را انکار کند و در کتاب دو قرن سکوت ص ۸۲ مینویسد: مردم که از جور فرمانروایان و فساد روحانیان به ستوه آمده بودند آیین تازه را نوید و بشارتی یافتند و از این رو بسا که به پیشواز آن می شتافتند.

بعلاوه احکام دین زرتشتی که غالبا در وندیداد اوستا ذکر شده است بسیار ظالمانه و مخالف سرشت انسان بود و این نفرت مردم را از دین زرتشتی به همراه داشت.به نمونه ای از این احکام در صفحه گفتگوی اسلام و ادیان اشاره کردیم و ان شاالله در آینده نمونه های بیشتری را خواهیم گذاشت.همچنین چون انسانها ذاتا یکتاپرستی را دوست دارند ایرانیان هم استثنا نبودند و بنابراین از شرکیات دین زرتشتی کناره گیری کردند و به تنها دین توحیدی یعنی اسلام روی آوردند.اسلام این سنن و نظام کهنه و احکام دست و پا گیر زرتشتی را برانداخت و نظامی جدید و پیشرفته را به مردم معرفی کرد.

۲-همکاری ایرانیان با سپاه اسلام برای براندازی نظام ستمکاری ساسانیان و عدم رغبت ایرانیان به دفاع از نظام ساسانی:

تاریخ نشان داده که ایرانیان اصلا رغبتی برای دفاع از حکومت ستمگر ساسانی نداشتند و حتی در بسیاری از موارد خود با ارتش اسلام همكاري ميكردند تا هرچه زودتر این نظام فاسد را به زباله دان تاریخ بفرستند چنانکه در فتح شوش گروهی از دهقانان ایرانی برای ارتش اسلام در کنار فرات پل ساختند تا مسلمانان از روی آن رد شوند و اینگونه شوش فتح گردید. آقای زرین کوب نیز در کتاب دو قرن سکوت ص ۸۲ به این واقعه اشاره میکند.و در همان صفحه باز هم مینویسد:در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت.

آقای زرین کوب همچنین نوشته اند که در تمام شهر اصفهان نظام ساسانی فقط ۳۰ نفر طرفدار داشت.ایشان مینویسد:مرزبان اصفهان،فاذوسبان، چون دید که مردم را به جنگ عرب رغبت نیست و او را تنها میگذارند، اصفهان را بگذاشت و با سی تن از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا به یزدگرد بپیوندد.

بله این خود ایرانیان بودند که اسلام را به ایران آوردند و در واقع اسلام را با آغوش باز پذیرفتند.

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۲)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۲)

ارائه: ا.م. الکوردی

۳-شاهان ساسانی خود را خدا میدانستند و مردم را برده و بنده خود میدانستند و اسلام برای مبارزه با شرک و بت پرستی آمده و اسلام از روز اول برای نجات مردمان از زیر چنگال مشرکان آمده.چنانچه در بالا اشاره کردیم نمایندگان باذان وقتی به حضور پیامبر رسیدند پیامبر آنها را دید که سبیل ها را دراز گذاشته اند و ریش ها را تراشیده اند پیامبر از آنها پرسید چه کسی شما را به این کار امر کرده آنها جواب دادند(قالا: أمرنا ربنا، يعني ان كسرى) یعنی پروردگارمان کسرا ما را به این کار امر کرده.[۱] و یا در داستان پاره کردن نامه پیامبر خسرو پرویز میگوید(يكتب إليّ بهذا وهو عبدي) این را برای من نوشته درحالیکه او بنده ی من است.همچنین در ایران باستان باور داشتند که اسپرم پادشاهان دارای فروغ ایزدی است و نافرمانی کردن از شاهان نافرمانی کردن از خدا است .

حتی آقای زرین کوب هم در کتاب دو قرن سکوت ص ۸۴ مینویسد”در آن روزگار مردم ایران خسروان خويش را تا درجه خدایان میپرستیدند و با آنها از بیم و آزرم رویاروی نمیشدند و اگر نیز به درگاه می رفتند ، پنام در روی می کشیدند چنانکه در آتشکده رسم بود”

۴-همکاری ساسانیان با پیامبران دروغین ،مانعین زکات و مرتدان و تلاش آنها برای فتنه انگیزی در خلافت اسلامی زمان ابوبکر صدیق رضی الله عنه:

اين مسئله از مهم ترین مسائلی بود که سبب شد مسلمانان با ساسانیان وارد جنگی تمام عیار شوند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه سپاهی را برای سرکوب شورشیان مرتد و مانعین زکات به عراق فرستاد اما برخلاف انتظار با سپاه قدرتمند ساسانی روبرو شدند و ساسانیان سعی در از بین بردن اسلام داشتند و مسلمانان ناچارا مجبور شدند وارد جنگ با ساسانیان شوند و از جمله جنگ هایی که در عهد خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه با ساسانیان درگرفت ذات السلاسل و ولجه و ثنی و الیس و بادقلی بود.ذکر این نبردها در کتب تاریخی مشهور آمده است ولی اینجا ما نمیخواهیم بطور مفصل به شرح این جنگها بپردازیم زیرا به موضوع ما ربطی ندارد.علاقمندان میتوانند به الکامل فی التاریخ ابن اثیر مراجعه نمایند.

۵-خود ایرانیان هم دولت اسلام را راه نجات خود از زیر ستم شاهان متکبر ساسانی میدانستند و به همین دلیل بود که عامه ی مردم ایران از حکومت ساسانی حمایت نکردند و پایه های حکومت ساسانیان به لرزه درآمد زیرا حکومتی که ملت از او حمایت نکند چندان دوام نخواهد آورد و بزودی از هم میپاشد.ساسانیان هم با وجودیکه از نظر نظامی قدرت برتر جهان بودند اما چون پشتیبانی مردمی نداشت در مقابله با دولت خلافت اسلامی امیرالمومنین عمر بن خطاب رضی الله عنه دوام نیاورد و از هم پاشید.زیرا دولت خلافت اسلامی هرچند قدرت نظامی چندانی نداشت اما چون پشتیبانی مردم را داشت توانست پیروز شود.

برای اینکه بدانیم قدرت ساسانیان تا چه اندازه بود سری به کتب تاریخی میزنیم.در تاریخ طبری چنین آمده است “جاء سعد حتى نزل القادسية، ومعه الناس، قال: لا أدري لعلنا لا نزيد على سبعة آلاف أو نحو من ذلك، والمشركين ثلاثون ألفاً أو نحو ذلك: فقالوا لنا: لا يدى لكم ولا قوة ولا سلاح، ما جاء بكم؟ ارجعوا، قال: قلنا: لا نرجع؛ وما نحن براجعين، فكانوا يضحكون من نبلنا، ويقولون: دوك دوك ، ويشبهونها بالمغازل.” یعنی”سعد بيامد تا در قادسيه مقر گرفت و كسان با وى بودند گويد:

نمى دانم شايد بيشتر از هفت هزار كس يا در اين حدود نبوديم، مشركان سى هزار كس يا در اين حدود بودند و به ما گفتند: عده و نيرو و سلاح نداريد، چرا آمده ايد، برگرديد.گفتيم: بر نمى گرديم، از ديدن تيرهاى ما مى خنديدند و مى گفتند: دوك، دوك و آنرا به دوك نخ ريسى همانند مى كردند.”[۲]

علاوه بر این سپاه ساسانی تعداد زیادی فیل بزرگ جثه به همراه داشتند.در مورد تعداد فیل ها در روایات تاریخی اختلاف وجود دارد.طبری روايت كرده تعداد فیل های سپاه ساسانی ۳۰ تا ۸۰ فیل بود”كان مع رستم ثمانية عشر فيلاً”[۳] و همچنین گفته که همراه با هر فیل ۴۰۰۰ سرباز بود” مع كل فيل أربعة آلاف” [۴]

ادامه خواندن علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۲)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۱)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۱)

ارائه: ا.م. الکوردی

فارس در ادبیات فقهی و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل تمام قومیتهای ایران زمین از مدائن واقع در عراق کنونی تا ماوراء النهر و خراسان بزرگ که هم مرز با چین قدیم است می شود؛ پس زمانی که می گوئیم قوم فارس یعنی تمام لهجه ها و قبایلی که در این پهنه ی بزرگ زندگی کرده اند نه نژادی به نام فارس که اصلاً در طول تاریخ وجود نداشته است؛ و زبانی فارسی هم توسط همین قومیتهای مختلف به عنوان زبانی مشترک جهت ارتباط با همدیگر تولید شد همچنانکه زبان اردو در بخشهایی از هند تولید شد.

این مقاله تقدیم به کسانیکه بدنبال حقیقت اند و براحتی تحت تاثیر تبلیغات پوچ قرار نمیگیرند.

زمینه های کدورت میان دولت ساسانی و مسلمانان :

۱-ظلم و ستم شاهان ساسانی به اعراب قبل از آمدن اسلام:

 شاهان ساسانی مردمان عرب را برده ی خود میدانستند از این رو هربار که به عربها حمله میکردند زنانشان را برای شهوات خود نگه میداشتند و مردانشان را به اسارت میگرفتند و بعد آنها را میکشتند از جمله شاهان ساسانی که این کارها را با عربها انجام میداد شاپور ذوالاکتاف بود و دلیل این سخن را در یک پست قبلا گذاشتیم و علاقمندان میتوانند به کتاب فارسنامه ی ابن بلخی مراجعه کنند و این ماجراهای وحشتناک شاپور را مطالعه کنند.همین مسائل یک نوع کینه و کدورت را بین عربها و ساسانیان بوجود آورده بود.

۲-بی ادبی کردن خسرو پرویز به پیغمبر و تلاش او برای از بین بردن پیغمبر اسلام و اعلان جنگ به دولت اسلامی:

جنگ میان اسلام و ساسانیان از آن زمان آغاز شد که خسروپرویز شاه متکبر ساسانیان دعوت پیغمبر صلی الله علیه و سلم را برای پذیرفتن اسلام نپذیرفت و با پاره کردن نامه ی پیغمبر صلی الله علیه و سلم به دولت اسلام اعلان جنگ داد.این نامه را صحابه ای به اسم عبدالله بن حذافة السهمى رضی الله عنه بسوی خسرو پرویز برد و نامه ای که در آن صرفا دعوت به اسلام بود و هیچ سخنی از جنگ و درگیری در آن نبود  و بسیار هوشمندانه و مودبانه  نوشته شده بود خسرو پرویز در کمال بیشرمی در مقابل چشمان عبدالله بن حذافه سفیر اسلام پاره کرد( فلما قرأه مزقه -و در بعضی جاها شقه آمده-، فلما بلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: ” مزق ملكه “) یعنی پس هنگامیکه آن را (نامه پیغمبر را) خواند آن را پاره کرد.هنگامیکه خبر به رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید فرمود”حکومتش را از بین برده است (نه نامه را)” و گفت  محمد این را برای من نوشته در حالیکه او برده ی من است(يكتب إليّ بهذا وهو عبدي) و در بعضی کتابها آمده که گفت:( عبد حقير من رعيتي يكتب اسمه قبلي) یعنی بنده ی حقیری از رعیت من اسمش را قبل از اسم من نوشته..داستان پاره کردن نامه پیغمبر صلی الله علیه و سلم مسئله بسیار مشهوریست اما چنانکه قول داده ایم هر مطلبی ارائه کنیم فقط با دلیل و مدرک میگوییم.[۱]

پس از اینکه خسرو پرویز نامه را پاره کرد به نماینده خودش در یمن به اسم باذان نامه نوشت –در آن زمان یمن زیر مستعمره ی ساسانیان بود و عده ی زیادی از ایرانیان در آنجا می زیستند- و از او خواست که پیغمبر را دستگیر کند و به سوی او بفرستد تا به گمان خودش جواب محمد را بدهد.هنگامیکه فرستادگان باذان به حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیدند و از پیغمبر اکرم خواستند تا همراه با ایشان پیش خسرو پرویز برود و به پیامبر گفتند:پروردگارمان خسرو پرویز امر کرده که با ما بیایی.پیغمبر فرمود اینک بروید و فردا بیایید و پروردگار من امشب پروردگارتان را خواهد کشت(إن ربي قد قتل ربك الليلة)-[۲] آنها رفتند و قبل از اینکه دوباره پیش پیامبر برگردند خبر رسید که شیرویه پسر خسروپرویز پدرش را کشته و اکنون قدرت دست شیرویه است و ماموریت باذان به پایان رسیده.شيرويه به باذان نامه نوشت و باذان و فرستادگانش دانستند که با توجه به فاصله زیاد ایران تا مدینه و کوتاهی مدت زمان این خبر فقط ممکن است از راه خداوند به پیغمبر الهام شده باشد و از این رو پیش پیامبر رفتند و اسلام آوردند (فلما انتهى كتاب شيرويه إلى باذان قال: إن هذا الرجل لرسول.فأسلم وأسلمت الابناء من فارس من كان منهم باليمن) .[۳] و این نخستین گروه ایرانی بود که با میل و رغبت اسلام را پذیرفتند. همچنین در کتابهای زیر مطلب اسلام آوردن باذان و همراهانش آمده است.[۴]این است که از قدیم گفته اند “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد”.این ماجرا از معجزات پیامبر صلی الله علیه و سلم است و دلیل محکمی برای نبوت ایشان است.


[۱] سیره ابن کثیر ج ۳ ص ۵۰۸-عیون الاثر ج ۲ ص ۳۲۷-سبل الهدی و الرشاد ص ۲۲۷-السیره الحلبیه ج ۴ ص ۱۳۲-البدایه و النهایه ج ۴ ص ۳۰۶-اعلام النبوه ماوردی باب العاشر ص ۱۲۱ .

[۲] السیره الحلبیه ج ۴ ص ۱۳۴٫

[۳] سیره ابن کثیر ج۳ ص ۳۵۶

[۴] الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج ۲ ص ۱۶۵ و تاریخ ابن خلدون ج ۲ ص ۷۹۴

داستانی از جوانمردی های براء بن مالک رضی الله عنه

داستانی از جوانمردی های براء بن مالک رضی الله عنه

براء بن مالک مردی ژولیده مو و غبار آلود با بدنی ضعیف و لاغر بود و از نظر ظاهری هم قیافه ای نداشت. با وجود این، او تعداد صد نفر از حریفانش را فقط در نبرد آزمایی هایی که دو تایی صورت می گرفته از پای در آورد غیر از کسانی که در خلال جنگها از دست او کشته شده اند.

او شجاع، بی باک و با جرات بود کسی که  عمر فاروق (رض) در مورد او به کارگذارانش در گوشه و کنار مملکت چنین نوشت: مواظب باشید براء را به فرماندهی لشکرها انتخاب نکنید چون می ترسم با این جراتی که دارد آنها را به هلاکت بیندازد.

ایشان براء بن مالک انصاری، برادر انس بن مالک انصاری خادم رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم است. اگر بخواهیم همهء مردانگی های براء را بشماریم سخن به درازا می کشد که از گنجایش این متن خارج است. در اینجا مناسب است به طور نمونه یکی از داستانهای جوانمردی او را ذکر نمایم تا مشتی نمونه از خروار باشد.

ابتدای این قصه از همان اولین ساعات وفات پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم و پیوستن ایشان به رفیق اعلی شروع می شود؛ آن زمان که قبایل عرب گروه گروه خواستند از دین اسلام خارج شوند همچنان که گروه گروه داخل اسلام شده بودند، حتی می رفت تا بجز اهل مکه، مدینه، طائف و جماعتهای متفرقه ای که خداوند قلوب آنها را بر ایمان ثابت نگه داشته بود بقیه همه از اسلام فاصله بگیرند.

ابوبکر صدیق رضى الله عنه مانند کوهی استوار و محکم در برابر این فتنهء ویرانگر و تاریک، مقاومت و ایستادگی کرد و ایشان از مهاجرین و انصار یازده لشکر مهیا ساخت و به فرمانده هر لشکر یک پرچم داد تا به اطراف جزیره العرب بروند و کسانی را که مرتد شده بودند به راه هدایت و حق برگردانند و منحرفین را با زور شمشیر به راه بیاورند جنگجوترین افراد مرتد که تعدادشان از همه بیشتر بود وابسته به قبیلهء بنوحنیفه از پیروان مسیلمه کذاب بودند.

برای پشتیبانی مسیلمه چهل هزار نفر از قوم مسیلمه و هم پیمانان او که سر سختترین افراد مبارز به حساب می آمدند بپا خاسته بودند. بیشتر اینها به خاطر تعصب قومی پیرو او شده بودند نه اینکه به او ایمان داشتند. یکی از آنها می گفت: من گواهی می دهم که مسیلمه دروغگو و محمد راستگو است اما دروغگوی قوم ربیعه (مسیلمه) از راستگوی قوم مضر (محمد) نزد ما محبوب تر است.

مسیلمه اولین لشکر از لشکرهای مسلمین را که تحت فرماندهی عکرمه بن ابوجهل بود شکست داد و به عقب راند، ابوبکر صدیق رضى الله عنه لشکر دیگری به فرماندهی خالد بن ولید رضى الله عنه فرستاد که در این لشکر بزرگواری از مهاجرین و انصار گرد آمده بودند؛ براء بن مالک و چند تن دیگر از پیشگامان این لشکر بودند، دو لشکر متخاصم در سرزمین ((یمامه)) از توابع نجد بهم رسیدند دیری نگذشت که وزنهء جنگ به نفع افراد مسیلمه سنگینی کرد؛ زمین بر قدم سربازان اسلام سست شد و آنها شروع به عقب نشینی کردند تا آنجا که سربازان مسیلمه به خیمهء خالد بن ولید راه پیدا یافتند و آن را از بیخ کندند و اگر یکی از آنها زن خالد را پناه نمی داد نزدیک بود او را به قتل برسانند.

در این هنگام مسلمانان به شدت خطر و اهمیت واقعه پی بردند و دریافتند که اگر امروز در مقابل مسیلمه شکست بخورند، دیگر ستونهای اسلام پا بر جا نخواهد ماند و خداوند به یگانگی در جزیره العرب پرستش نخواهد شد.

خالد رضى الله عنه شتابان به سوی لشکر رفت و دوباره نظم آن را برقرار ساخت؛ به این طریق که مهاجرین را از انصار و روستاییان را از هر دو گروه جدا کرد و بعد فرزندان هر خانواده را زیر یک پرچم در آورد تا از طریق میزان کارآیی هر گروه سنجیده شود و ضعف کار، شناسایی شود.

ادامه خواندن داستانی از جوانمردی های براء بن مالک رضی الله عنه

جنایات سکولاریستهای مرتد مالی در برابر مسلمین غیر نظامی

جنایات سکولاریستهای مرتد مالی در برابر مسلمین غیر نظامی

به قلم: حمزة المهاجر البدخشاني

همه ما چشم به طرف غزه هستیم چشم مان به طرف ظلم صهیونیستهای سکولار برحق مسلمانان هست

اما متأسفانه مسلمانان دیگر را فراموش کردیم!

ا ارتش  سکولار و مرتد مالی به همراه مزدوران واگنر روسی  روز گذشته چند تن از مردم مسلمان بی‌گناه سرزمین مالی را سربریدند و پاهای‌شان را قطع کردند!

این جنایات بار اول نیست بارها این ارتش سکولار و مرتد مالي و واگنرهای سکولار روسیه مسلمین بی‌گناه را کشته و اعدام کرده اند.

تقریباً یك‌ماه قبل بیشتر از (۱۰۰) تن زن و طفل و جوانان بی‌گناه مسلمان را قتل عام کردند!

ارتش  سکولار مرتد مالي و واگنرهای سکولار روسیه از روز جمعه به این‌طرف ظلم شان را در حق غیرنظامیان دوباره شروع کرده اند!

اینها مثل صهیونیستهای سکولار به صورت عمدی مسلمین غیر نظامی را قتل عام می کنند و بعد در رسانه ها می‌گویند ما تروریست های القاعده را کشتیم در حال که همه ی این کشته شده ها غیرنظامیان بودند اطفال و زنان بی‌گناه بودند!

یك عده از طواغیت سعودي و طواغیت عرب وعجم دعا می‌کنند که یارب مجاهدین آزادیخواه را نابود کن و ارتش سکولار و مرتد مالي را پیروز بگردان و به این مرتدین کمک مالی و نظامی هم  می کنند!

این ظلم مرتدین سکولاریستهای داخلی و خارجی نه تنها در مالي بلکه در بورکینافاسو و… دیگر مناطق هم افزایش یافته!

کشور های مسلمانان را اشغال کردند بنام اینکه ما با تروریست می‌جنگیم!
در مقابل مجاهدین  نمی‌توانند بجنگند بعد می‌آیند اطفال و زنان و غیر نظامیان را قتل عام می‌کنند و در رسانه‌ها می‌گویند تروریست ها را کشتیم!

والله قسم مجاهدین آزادیخواهی که در این مناطق می‌جنگند از مردم مظلوم دفاع کرده و دفاع می‌کنند وانتقام مظلومان را گرفته وخواهند گرفت!

آیا جنایتکار  مجاهد و مبارزی است که می خواهد با اشغالگران وطنش و قاتلین مردمش بجنگد یا مزدوران و خائنین سکولار خارجی و اشغالگران سکولار خارجی؟!

آینده متعلق به مسلمین و بیداری اسلامی است

پیش به سوی وحدت اسلامی و دور ریختن تفرق و درگیری های مذهبی

اصحاب و محبت با رسول اللهﷺ : بلال حبشی رضی الله عنه

م

اصحاب و محبت با رسول اللهﷺ : بلال حبشی رضی الله عنه

بلال بعد از وفات رسول_خدا صلی الله علیه و سلم نزد ابوبکر رضی الله عنه رفت
فرمود : ای خلیفه رسول الله، من از رسول الله ﷺ شنیده ام که می گفت : “بهترین عمل یک مومن جهاد در راه خداست “
ابوبکر برایش گفت : پس چه میخواهی ای بلال .
گفت : میخواهم در راه الله باشم تا زمانیکه می میرم .
ابوبکر گفت : برای ما که اذان میدهد ؟ .
بلال در حالیکه اشک از چشمانش جاری بود گفت : من بعد از رسول الله ﷺ به کسی اذان نمیدهم .
ابوبکر گفت : همینجا باش و برای ما اذان بده .
بلال گفت : اگر مرا برای خودت آزاد کرده ای پس هرچه میخواهی بگو ، اگر مرا برای الله آزاد کرده ای پس مرا بگزار به کسیکه برای آن آزادش کرده ای .
ابوبکر گفت : بلکه ترا برای الله آزاد کرده ام برو هر جا که میخواهی .
پس بسوی شام سفر کرد ، و در آنجا به همرای همسنگرانش به جهاد مصروف شد ، بلال رضی الله عنه میگوید :
نتوانستم بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه باقی بمانم .
زمانیکه می خواست بلال اذان بدهد و به لفظ ” اشهد ان محمد رسول الله ” می رسید غم فراق پیغمبر گلویش را می فشرد و گریه سر می داد .
بعد از گذشت چند سال بلال رسول الله ﷺ را بخواب دید در حالیکه رسول ﷺ برایش می گفت:
ای بلال این چه جفاست که در حق ما میکنی !
آیا وقت آن نرسیده که به زیارت ما بیایی ؟
از خواب خود بیدار شد غم فراق رسول ﷺ وجودش را فرا گرفته بود ، سپس بسوی مدینه حرکت نمود ، و در نزد روضه اطهر رسول ﷺ رسید و گریه را آغاز کرد .
حسن و حسین رضی الله عنهما هردو آمدند بلال آنها را به آغوش خود می فشرد و می بوسید و می گریست ، برایش گفتند : ای بلال میخواهیم یکبار اذان بدهی .

در بالای مسجد بلند شد و اذان را شروع کرد ،
زمانیکه گفت :
الله أكبر الله أكبر مدینه منوره در جوش و خروش شد .
زمانیکه گفت :
أشهد أن لا آله إلا الله جوش و خروشش بیشتر شد .
زمانیکه گفت : أشهد أن محمداً رسول الله
زنان از خانه های خود به گریه و فغان بیرون برآمدند ، زمان رسول خدا ﷺ بیاد شان آمد .
بعد از آن روز هیچگاه مردان و زنان مدینه را اینقدر گریان کسی ندید .
زمانیکه أمير المؤمنين عمر رضي الله برای فتح فلسطین رفت ، مسلمانان از عمر در خواست نمودند به بلال بگوید که یک نماز را اذان بدهد .
أمير المؤمنين به بلال دستور داد که اذان بدهد .
بلال بلند شد و اذان داد … صحابه رضوان الله عليهم همه در گریه شدند و أمير المؤمنين عمر رضي الله از همه بیشتر می گریست .

ادامه خواندن اصحاب و محبت با رسول اللهﷺ : بلال حبشی رضی الله عنه

پاره ای از سخنان حکیمانه عمر بن خطاب

پاره ای از سخنان حکیمانه عمر بن خطاب

عمر بن خطاب در زمان خلافت خود گفته بود:

من جز در چارچوب حمايت و پشتيباني آفريدگار٬ بنده اي ناتوان بيش نيستم و به لطف پروردگار تصدي مقام خلافت٬ منش مرا دستخوش غرورو تکبّر نخواهد کرد.زيرا عظمت در انحصار خداست و بندگان را از آن بهره اي نيست.

پس مبادا کسي از شما پيش خود چنين پندارد که عمر بن خطاب با رسيدن به خلافت تغييرکرده است ! بر عکس٬ هر کس حاجتي٬ شکايتي يا انتقادي از شيوه برخورد ما دارد٬ آن رابه ما برساند که من فرمانروايي از خود شما هستم و هرگز به پشتوانه مقام و قدرتي که يافته ام٬ نه بر شما کبر و فخر مي فروشم و نه درِ سَرايم را به رويتان خواهم بست.

خردمند آن نيست که نيکي را از بدي تشخيص دهد بلکه خردمند آن است که ميان دو بدي کم ضررترين آن*ها را تشخيص دهد.

سپاسگذار پروردگارم هستم زيرا که قاتل من فردي است که در حضور خدا، حتي با يک سجده*اي که براي خدا انجام داده باشد، نمي*تواند با من طرح دعوا نمايد.

خدايا شهادت در راه خودت و در سرزمين پيامبرت به من عطا کن .

اگر فقر به سان مردي بود او را مي*کشتم.

اي مردم! اميدوارم که با کفايت از اين امر خلافت نجات يابم، نه به نفع و نه به ضررم باشد، و همچنين اميدوارم اگر کم يا زياد در ميان شما عمر کردم طوري عمل کنم که حق را رعايت کرده باشم و همچنين هيچ کس از مسلمانان را نمي گذارم -هر چند که در خانه ي خود باشد- مگر اينکه حقش را به او بپردازم و گر چه براي بدست آوردن آن زحمت نکشيده و بدنش را خسته نکرده باشد.

اموالي که خداوند به شما داده آن را درست مصرف کنيد و مال کمي که با شرافت بدست آيد از مال بسياري که بازور بدست آيد بهتر است.

و به حق عمل کردن سنگين و تلخ است و باطل سبک و در دنيا لذتبخش است و ترک گناه کردن از توبه بعد از گناه بهتراست، و گاهي يک نگاه بذر شهوت را مي کارد و يک لحظه پيروي از شهوت کردن غم طولاني را بجا مي گذارد.

بدانيد که مثال من در نگهداري اموال شما در بيت المال همانند سرپرست يتيم است، اگر بي نياز شدم آن را ترک کرده و از آن نمي گيرم، و اگر نيازمند شدم به اندازة حاجت از آن مي*خورم.

خداوند متعال به شما مثال هايي مي زند، گفتار هايي را براي شما بيان مي فرمايد، تا اينکه دل ها را زنده کند، معنويت همت دلها تا زماني که خداوند آن را زنده نکرده باشد مرده است.

هر کس چيزي ياد گرفت از آن نفع بگيرد.

و براي عدالت نشانه و علاماتي است، سپس نشانه هاي عدالت، شرم و سخاوتمندي و بخشش و آرامي و نرمي است. و علامت آن مهربان بودن است.

خداوند براي هر کاري دري مقرر فرموده و براي هر دري کليدي ميسر کرده است.

پس دروازه عدالت عبرت گرفتن است و کليد آن زهد مي باشد.

عبرت گرفتن همان ياد آوردن مرگ موقع يادآوري مردگان است و آماده شدن براي عبرت گرفتن انجام دادن کارهاي خوب است.

و معني زهد، گرفتن حق از هر کس که نزد او باشد و حق را به مستحقين سپردن است .

و در گرفتن حق هيچ کس را در مد نظر نگير.

و بايد با داشتن قوت کفايت کرد، چون هر کس با داشتن قوت اکتفا نکند چيزي او را ثروتمند و غني نمي گرداند.

و خداوند متعال مرا وادار کرده که دعواها را فيصله بخشم. سپس اگر کسي شکايتي داشته باشد به من برساند و اگر خودش نمي تواند بيايد با سفارش کردن به کسي ديگر آن را به من برساند تا اينکه بدون ضرر و اذيت به شکايت او رسيدگي نمايم .